×
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴
اشک طوفان سیل کو تا داد گریه دادمی
رفتمی و گریه را، بنیاد نو بنهادمی
چشم تنها نه، که تن با گونه ی خون کردمی
پس چو پرویزن، زهر عضوی، رگی بگشادمی
هم زآه آتشین، از سینه چون برزینمی
[...]
۲۱ بیت