گنجور

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - کلام الله ناطق

 

جهان شوخی است دستان ساز و دلها گرم دستانش

یکی زی خویشتن باز آی و بستان دل ز دستانش

مشو مفتون دلداری که آفت زاست دیدارش

مجو پیوند معشوقی که رنج افزاست پیمانش

اگر آسایشت باید، مبر اندر پیش زحمت

[...]

۵۶ بیت
افسر کرمانی