×
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در توحید باری عزّ شأنه
ای شده از صنع قدرت تو هویدا
گوهر و گل، گه ز خار و گاه ز خارا
ای ز تو برجا وجود عالم و آدم
وی به تو برپا بنای اسفل و اعلی
نزد سراپرده جلال تو باشد
[...]
۲۶ بیت
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - سُلطانِ اوادنی قُباب
طره پر پیچ و تابت از دلم بربوده تاب
چشم مست نیم خوابت از دو چشمم برده خواب
خال مشکین بر جمالت یا که در آزر خلیل
زلف پرچین بر عذارت یا بچهر خور نقاب
از شرار شعله خوی تو جمعی سینه سوز
[...]
۲۶ بیت
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - دولت بیدار
افتاد چتر دولت بیدار بر سرم
یعنی در آمد آن بت عیار از درم
افشانده مو بر آتش رو از سر فسون
یعنی ببین به موی و به رویم که ساحرم
اسلام ظاهرش ز رخ و کعبه ز آستان
[...]
۲۶ بیت
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - نوبهار
اگر سری است با گلت به عارض نگار بین
وگر هواست سنبلت، شکنج زلف یار بین
مخواه نوبهار را، مجو بنفشه زار را
ز طرّه آن نگا را بنفشه در کنار بین
چه طرف باشد از گلت، چه آرزو به سنبلت
[...]
۲۶ بیت