گنجور

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - گنج حقیقت

 

ای ایزد یکتا را، تو مظهر اعظم

وی شیر خدا، قصد حق از آدم و عالم

تا جلوه گر از پرده رخت گشت به گیتی

شد گلشن ایجاد ز انوار تو خرّم

ای ذات تو در کون و مکان اول و آخر

[...]

۲۴ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰ - دیدار آفتاب

 

ای که اندر گلشن خوبی گلی نشکفته است

خرّم و سیراب الحق چون گل رخسار تو

نونهالی چون قدت نارسته در بستان دل

ای دل و جانم فدای قامت و رفتار تو

بوستان دلبری را سر بسر دیدم نبود

[...]

۲۴ بیت
افسر کرمانی