گنجور

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱ - به فتحعلی ملقب به ملاباشی خواهرزاده خود نگاشته

 

پیش یوسف دعوی خوبی مکن

جز نیاز و آه یعقوبی مکن

ناز را روئی بباید همچو ورد

چون نداری گرد بد خوئی مگرد

سرد باشد چشم نابینا و باز

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱ - به فتحعلی ملقب به ملاباشی خواهرزاده خود نگاشته

 

نیست از زلف بتان مصلحت آزادی دل

مرغ پر ریخته را دام پناهی دگر است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱ - به فتحعلی ملقب به ملاباشی خواهرزاده خود نگاشته

 

گر زینهارت آرزو زی رایت سردار چم

زن‌قحبه کشتن کیش کن، زن‌قحبه گشتن تا به کی؟

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱ - به فتحعلی ملقب به ملاباشی خواهرزاده خود نگاشته

 

نکته عشق نمودم به تو هان سهو مکن

ورنه تا بنگری از دایره بیرون باشی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)

 

یکی خیمه چون باره آهنین

سپهرش ستایش سرا بر زمین

ز سندانش استن ز خارا قباب

زپولاد میخ و ز آهن طناب

در آن خیمه کز خرگه مه براست

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)

 

ز پوی کنیزان ایوان و لرد

برآمد به گردون گردنده گرد

شد از نیم سوزان سرخ و کبود

زمین پر ز آذر هوا پر زدود

درخشیدن چوب آتش زده

[...]

یغمای جندقی
 
 
۱
۲
۳
۱۲