حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة - فی الغزو
نه هر که گام تواند زدن ببیدا در
سنان و تیغ تواند زدن بهیجا در
بسوی معرکه غزو مرد وار بتاز
که زن چو مرد باستد بصحن بطحا در
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة - فی الغزو
پیک قضا بداد بتن ها پیام مرگ
شد استوار در هدف جان سهام مرگ
ساقی مرد افکن احداث روزگار
اندر فکند باده باقی بجام مرگ
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة - فی الغزو
یا رفقة السیف الیمانی الخضیب
و زمرة الرمح الاصم المصیب
قوموا بحق الدین مستقبلا
و حققوا قول طرید غریب
و ثبتوا و احتملوا و اصبروا
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة - فی الغزو
روز جنگ است جنگ باید کرد
کوشش نام و ننگ باید کرد
تا شود عرصه مراد فراخ
ننگ بر اسب تنگ باید کرد
وقت جوشش شتاب باید جست
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة - فی الغزو
معلوم من نشد که سرانجام او چه بود؟
وز تلخ و شور در قدح جام او چه بود؟
از دست ساقیان تعدی روزگار
حظ دهان و مدخر کام او چه بود؟
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
بستان ز خوشی چو کوی دلداران بود
رخسارهٔ گل چو روی میخواران بود
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
هوا اکنون نهد بر گلبن از زنگار افسرها
صبا اکنون کشد در باغ از شنگرف چادرها
سحاب اکنون بیالاید کف گلبن به حناها
نسیم اکنون بیاراید رخ بستان به زیورها
بسان دیده وامق بگرید ابر بر گلها
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
هنگام گل و لاله و ایام بهار است
عالم چون رخ خوبان پر نقش و نگار است
نرگس به چمن در صنمی سبز لباس است
سوسن به صف اندر پسری سیمعذار است
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
پیریش اثر کرده و در مهد هنوز
در عهده پیری و جوان عهد هنوز
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
چون چنبر عنبرین بنفشه در هم
گاهیش قدم فرق و گهی فرق قدم
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
چون نرگس اگر زرت نباشد در کف
بر پای بایست همچو سوسن در صف
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
خواهی که شوی بهسر فلکسای چو من
خنجر مکش و دو دست بگشای چو من
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
سی روز ببویی و فراموش کنی
یکماه نوا کنی و خاموش کنی
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
از گفتن سرّ تو دهان بر بستم
هر چند که دهزبان چو سوسن هستم
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
سر تا سر صورتی و رنگی و نگار
دل چون دل عاشقان و رخ چون رخ یار
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
چون سیل ز کوهْ نارسیده بِدَوی
چون دولت تیز نانشسته برَوی
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
در دیده نه جز نقش خیالت دارم
هر سو که نگه کنم تویی پندارم
یک باطن پر ز اشتیاقت دارم
پیراهن ماتم فراقت دارم
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
چون لاله تهیدست ز بو آمدهای
یا چون گل دو رنگ دو رو آمدهای
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
چون گل چه کنی ز عشق پیراهن چاک؟
مانند سمن سیم درانداز بهخاک
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
دل با شادی ز سیم کی گردد جفت؟
با سیمبران سخن بهزر باید گفت