×
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱
آید به سخن چو یار در محفل ما
روی سخنش نیست نگر با دل ما
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۲
جان سوخت، چو آمد سخن لعل تو بر لب
دل رفت، چو دیدیم رخ ماه تو درشب
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۴
برو کمان ما را هر دیده نیست قابل
ابروی یار را من، دیده بدیده دل
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۵
شد وقت کوچ کوچ، بنال ای دل حزین
شد عمر پوچ، پوچ بکش آه بعد از این