گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۲

 

تو هیچ بدی که جسم و جانت دادند

بر کسب عمل تاب و توانت دادند

از داده و ناداده شکایت چه کنی؟

کان چیز که هست رایگانت دادند

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۳

 

قابل تویی از تاب و توانت دادند

ناقص تو اگر ضعف و هوانت دادند

کردند نظر به قدر استعدادت

هرچیز که خواستی همانت دادند

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۴

 

گر دل به فریب نفست از پا برود

مگذار که نیم گام از جا برود

با مسکنت تو گر نمی سازد نفس

پیش قدمش کفش بنه تا برود

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۵

 

عاقل به حدیث نفس گمره نشود

بی سعی خرد نزاع کوته نشود

آهسته چنان بزی که چون راه روی

از رفتن تو سایه ات آگه نشود

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۶

 

شوخی که نگاه بر عذارش بندند

شمعی است که بر شعله تارش بندند

تا چند شکفته ماند آن دسته گل

کز شاخ بچینند و به خارش بندند

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۷

 

لعل تو ز طبله شهد بر گوشه کشید

خط عسلیت گرد رخ گشت پدید

یا عکس شفق به دامن صبح افتاد

یا پرتو خورشید به خورشید تنید

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۸

 

از کاسه و کوزه جوی جیحون نشود

این کار بجز ز فیض گردون نشود

موسی شو و کف ز جیب خود آر برون

از کیسه کس فقیر قارون نشود

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۹

 

هرکس ز خودی و خودستایی گردید

از کبر گذشت و کبریایی گردید

هر مرد که سر به حلقه عجز سپرد

سرحلقه مردان خدایی گردید

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۰

 

هر دم عمل خیر تبه خواهم کرد

دایم به خطا نامه سیه خواهم کرد

از معصیتم فزون شود مغفرتش

هرچند عطا کند گنه خواهم کرد

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۱

 

با موکب شه دل خرابی چه کند؟

با قافله تشنه سرابی چه کند؟

من مفلس و مست حسن سر تا قدمت

با میکده ای دل کبابی چه کند؟

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۲

 

گوهر ز محیط راز می باید داد

از تحت سوی فراز می باید داد

دولاب شو ارنه چرخ چون برگردد

هرچیز کشیده باز می باید داد

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۳

 

گل طرف کلاه بر بناگوش افکند

پوشید لباس روز و شب پوش افکند

مشاطه باد شانه زد جعد شمیم

وز هر طرفیش طره بر دوش افکند

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۴

 

رزقم همه از طبع گهر سنج آید

گنجیم به هر قدم به پا رنج آید

زان دم که درین مزرع دهقان گشتم

دایم سر بیلم به سر گنج آید

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۵

 

آن سو که منم فیض فرو می‌آید

ذوق و فرحم از همه سو می‌آید

بالاتر ازین کاخ و گلستان که تویی

جایی است که از بهشت بو می‌آید

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۶

 

بر تن مفزا که نفس سرکش گردد

بر عقل متن که طبع ازو خوش گردد

در آتش عشق سوز تا نور شوی

پروانه غذای روح آتش گردد

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۷

 

من خام قمارم و حریفم استاد

صدبار گشاد داده و بسته گشاد

از هستی من بغیر نامت نبود

همچون نقطه زیاده در نرد زیاد

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۸

 

تقدیر و ارادت به مرادت خیزند

جان ها ز عدم به اعتمادت خیزند

لوح تو کتاب محو و اثبات حق است

از سهو تو میرند و به یادت خیزند

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۹

 

رو جانب حق از همه سو باید بود

در کوشش نفی مو به مو باید کرد

از بهر ظهور تو نهان گشته تو را

در ستر خود و ظهور او باید بود

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۰

 

زین بیم که آورد طرب تفرقه بار

بلبل نکند به باغ یک جای قرار

گل جامه دریده بر سر شاخ آید

از بس که به دامنش درآویزد خار

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

ای بلبل بی قرار غوغا بردار

بخروش و گره از دل شیدا بردار

خوبی بهار شد به افسوس بنال

گل می رود از قفاش آوا بردار

نظیری نیشابوری
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode