گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳

 

سه تحفه داد فراق دو زلف دوست مرا

یکی دریغ و دوم حسرت و سوم سودا

سه نام یافتم از ساعت جدایی او

یکی غریب و دوم غمگن و سوم تنها

منم ز عشق دو زلفش به عهد و بیعت و دل

[...]

۴۴ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴

 

نباشی یک زمان از عشق خالی

که دایم در بلای زلف و خالی

کرا در سر خرد باشد، ندارد

سر از سودای زلف و خال خالی

همی تا عارض چون بدر بینی

[...]

۴۴ بیت
ادیب صابر