گنجور

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

ای بیحد و عد هر نفست حمد و ثنا

وز صد چندین حمد و ثنات استغنا

ذکر ملکوت اندرین دیر فنا

با علم تو سبحانک لا علم لنا

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

از گوشه بام عارضت ماه سما

خورشید گرت ندید باشد ز عما

شد عکس دو ابروت بچشمم صنما

آن نوع که در شیشه بود قبله نما

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

ای از می لعلت همه سر مستی ما

از سرو بلندت بزمین پستی ما

کز پی بخیال تست همدستی ما

واپس باشد ز نیستی هستی ما

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

آمد ز نسیم صبح بوی تو مرا

در روضه نمود جلوه کوی تو مرا

گل دیدم و شد نشان روی تو مرا

معلوم نشد ولیک خوی تو مرا

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

شب تا به سحر همی‌کنم زاری‌ها

در شدت تنهایی و بیماری‌ها

از هجر فکندیم به دشواری‌ها

ای یار کجا شد آن همه یاری‌ها

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

جانم بدو لعل جانفزای تو فدا

روحم به نسیم عطرسای تو فدا

آشفته دلم به عشوه های تو فدا

فرسوده تنم به خاک پای تو فدا

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

تا شد به هوای عشق آن ماه لقا

اشکم دریا از جگر خون پالا

گریند به حال من درین رنج و عنا

مرغان هوا و ماهیان دریا

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

از هجر تو کارم اضطراب است امشب

جان از پی رفتن بشتاب است امشب

تن را ز فراق پیچ و تاب است امشب

دریاب که کار دل خراب است امشب

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

در بحر سرشکم از نجوب است حباب

نی نی که دروست آفرینش پایاب

گردون به هزار کوکب در خوشاب

افتاده بسان صدفی در گرداب

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

آئین طلب ز خود پسندان مطلب

وین شیوه جز از نیازمندان مطلب

بی نقشی ز اهل زهد چندان مطلب

وین نقش ز غیر نقش بندان مطلب

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

در غربتم افتاده ز هجران حبیب

از شدت ضعف گشته با مرگ قریب

یاری نه که آرد بسر خسته طبیب

زاری نه که جوید کفن از بهر غریب

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

هر لحظه گر از چرخ جفایی رسدت

وز حادثه زمان بلایی رسدت

غم نیست گر از مهی جفایی رسدت

سر چون سر زلف او به پایی رسدت

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

تا کی ستم و محنت هجران کشمت

باشد که شبی به بیت الاحزان کشمت

از چاک درون دل ویران کشمت

وانگاه ز دل به خلوت جان کشمت

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

دل نیست که در زلف پریشان تو نیست

جان نیست که سرگشته هجران تو نیست

گویی که دلت زان منست آن تو نیست

جان آن منست گوئیا جان تو نیست

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

در جام بلورین می همچون یاقوت

گر یابم و سازم شب و روز آن را قوت

تا در فلک پیر و سپهر فرتوت

چون هر دو شود حواس و عقلم مبهوت

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

ضعفم را آن میان چون مو باعث

قتلم را آن طره هندو باعث

عمرم را آن قامت دلجو باعث

جانم را آن لعل سخنگو باعث

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

چشمت که طریق سحر ازو یافت رواج

از بابل و کشمیر همی گیرد باج

عیار صفت ربوده گاه تاراج

از تن ها سر چنانک از سرها تاج

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

ساقی به من غمزده پیش آر قدح

هر چند بود بزرگ بردار قدح

گر زانکه بود سپهر دوار قدح

در یک دو کشش کنم نگونسار قدح

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

در عشق مباش پیش رندان گستاخ

چون بنده بود به نزد سلطان گستاخ

از دوست چو وصل یافت نتوان گستاخ

عاقل به ادب باشد و نادان گستاخ

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

در عاشقی آن کس که مجرد باشد

به زانکه به عقل و هش مقید باشد

آن کو ز قبول دم زند رد باشد

ور دعوی نیکویی کند بد باشد

امیرعلیشیر نوایی
 
 
۱
۲
۳