گنجور

طغرل احراری » دیوان اشعار » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۱ - خانم‌های روس در بخارا

 

دیدم به عرابه من زن روسی را

کردم به قدوم او زمین بوسی را

گفت از هنر و فضل چه داری گفتم

شاگرد منم سخنور طوسی را

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۴ - نخستین مکتب نو

 

به به که ربیع و عید نوروز آمد

نوروز شد و به خلق نو روز آمد

طفلان دبستان همه گشتند آزاد

آزادی نوروز ز نوروز آمد!

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۵ - در نصیحت باسمه‌چیان

 

نه حب محب دل‌نشین می‌ماند

نه تیر عدوی کینگین می‌ماند

انسان به مقابل اصابت احسن!

دنیا گذران است همین می‌ماند!

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۷

 

ای داده به باد عمر از نادانی

تو قیمت عمر خویش کی می‌دانی؟!

فردا که به زیر خاک تنها مانی

گویی که کنم توبه ولی نتوانی!

طغرل احراری