نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱
با هزار امید درد دل چو گفتم با طبیب
گفت جز مردن نباشد چاره ی بیمار ما
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲
ز دردش مُردم و آگه نشد، خوش وقت بیماری
که بیند وقت مردن بر سر بالین طبیبش را
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳
بینم ز قفس جانب گلزار چو مرغی
کز ساحت گلشن نگرد کنج قفس را
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴
باز خون دلم از چشم روانست بروی
تا بروی تو دگر چشم که باز است امشب
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۵
ز خود رازی که پنهان داشتم عمری چه دانستم
که در بزم از نگاهی ناگهان گردد عیان امشب
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۶
بگریه گفتمش این عهد را وفایی هست
بخنده دست ز دستم کشید و هیچ نگفت
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۷
وقتی گذر فکند بمن کاروان عشق
این آتشم بسینه از آن کاروان بجاست
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۸
فکر شیرین همه آزار دل خسرو بود
ورنه هرگز سر پرسیدن فرهاد نداشت
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۹
شبست و دیده ی گردون بخواب و در بر یار
یک امشب از توام ای بخت چشم بیداریست
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۰
سحر را در بر اعجاز کجا پای درنگ است
عاقلان را بر عشاق بسی پای بسنگ است
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۱
حسرت کشتن من در دل او مردم و ماند
شرم ای هجر نکردی تو چرا از دل دوست
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۳
نه غارت خزان و نه غوغای زاغ دید
آسوده بلبلی که گرفتار دام بود
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۴
از آتش دل و سیلاب دیده پیدا بود
که عشق خاک من آخر به باد خواهد آمد
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۵
خود را مگر باو بفروشم و گرنه من
آن نیستم که خواجه خریدار من شود
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۶
گفتم که کاش غیر ترا همنشین نبود
گفتا که غیر نیز مرادش جز این نبود
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۷
گفتم خلاف وعده مکن ترک وعده گفت
گفتم که باش یار یکی یار غیر شد
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۸
صد نکته جز آزردن ما داشت زلطفش
با غیر بگویید کزو شاد نگردد
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۹
گفتمش دل ز غم عشق تو خون خواهد شد
زیر لب خندهزنان گفت که چون خواهد شد
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۰
گیرم که مرا غیر بکویت ندهد جا
باشد دل من جای تو با این چه توان کرد