گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در برانگیختن ایرانیان و وطن پرستان بر ضد تقسیم ایران فرماید

 

چند کشی جور این سپهر کهن را

چند بکاهی روان و خواهی تن را

مرد چو رخت شرافت ندوخت بر اندام

باید پوشد به دوش خویش کفن را

سلسله اش چون بنات نعش گسستی

[...]

۴۶ بیت
ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹

 

حکایتی ز ملوک سلف شنیدستم

که همچو من بشگفتی رود هر آنکه شنود

هزار و پانصد و هفتاد و چار میلادی

که سال نهصد و هشتاد و دو ز هجرت بود

سفیر مملکت پرتقال باز آورد

[...]

۴۶ بیت
ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - در ستایش آب شلف معدنی تنکابن

 

آفریننده شفا و مرض

آنکه او جوهر آفرید و عرض

آدمی را ز خاک پیدا کرد

خاک را محو و مات و شیدا کرد

خاک از آب و آب از آتش ساخت

[...]

۴۶ بیت
ادیب الممالک