گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷

 

روی تو به ماه آسمان ماند

قد تو به سرو بوستان ماند

گر سایه برگ گل فتد بر تو

بر عارض نازکت نشان ماند

وقتی که رخ تو پرده بر گیرد

[...]

۳۸ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در راه مکه در مدح امیر فخرالدین گوید

 

من به راه مکه آن دیدم ز فخر روزگار

کز پیمبر دید در راه مدینه یار غار

هم یکی از معجزات ظاهر پیغمبر است

این کرامتهای گوناگون فخر روزگار

روز آدینه که از بغداد پی بیرون نهاد

[...]

۳۸ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - هم در مدح او گوید

 

کاری بگزاف می گذارم

عمری به امید می سپارم

نی زهره آنکه دل به جویم

نی طاقت آنکه دم بر آرم

اندیشه به سوخت عقل و روحم

[...]

۳۸ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱

 

چون ز غزنین کردم آهنگ ره هندوستان

از سپاه روم خیل زنگ می بستد جهان

تاج نورانی همی افتاد در پای زمین

رایت ظلمت همی افراخت سر بر آسمان

روز رومی روی پشت از بیم در ساعت نمود

[...]

۳۸ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴

 

شاه جهان گذشت و ما همچنان خموش

کو صد هزار نعره و کو صد هزار جوش

ای تیغ بهر قبضه مسعود خون ببار

وی کوس بهر رایت بوالفتح برخروش

ای سلطنت چو صبح بدر جامه تا به ناف

[...]

۳۸ بیت
سید حسن غزنوی