قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین
اگرچه زار کسی مدح او کند ز سخاش
چنان کند که نماند کس از نژادش زار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین
بمدح او نرسد رنج مدح گویان را
که طبع تیز نباشد ز تیزی بازار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین
بداد و دانش و دین و بفر و بخت و ظفر
چو کردگار ز همت جداست میر از یار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین
مخالفش نشناسد که چون بود شادی
موافقش نشناسد که چون بود تیمار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین
ز یک عطاش توانگر شود دو صد درویش
شود درست ز یک دیدنش دو صد بیمار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین
همیشه بادی از ملک خویش خرم و شاد
همیشه بادی از عمر خویش برخوردار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
پر بار بسال اندر یکبار بود گل
روی تو مرا هست همیشه گل پر بار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
یکروز بنفشه چنم از باغ بدسته
زلفین تو پیوسته بنفشه است بخروار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
یکهفته پدیدار بود نرگس دشتی
وآن نرگس چشم تو همه ساله پدیدار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
نرگس نبود تازه چو بیدار نباشد
تازه است سیه نرگس تو خفته و بیدار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
باشند سمن زاران هنگام بهاران
بر سنبل تو هست شب و روز سمن زار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
از جعد سیاه تو رسد فیض بسنبل
کاین مایه جان آمد و آن مایه عطار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
این را وطن از سیم شد آن را وطن از سنگ
این از بر سرو سهی آن از بر کهسار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
با جعد تو هرگز نکنم یاد ز سنبل
با روی تو هرگز نکنم چشم بگلنار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
سرو است که در باغ همه ساله بود سبز
با قد تو آن نیز بود گوژ و نگونسار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
یکچند بود لاله و گلنار همیشه
تو لاله ز لب داری و گلنار ز رخسار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
پیرایه گلنار تو از عنبر ساراست
وان لاله بود پیرهن لؤلؤ شهوار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
گلنار یکی هفته بود بستان آرا
بر ماه دو هفته است ترا دائم گلنار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
از معدن زنگار پدید آید لاله
بر لاله ترا باز پدید آید زنگار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
چون حلقه پرگار خطی داری مشکین
کوچک دهنی داری چون نقطه پرگار