×
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱
سیاهی می کند با من سر زلف نگونسارش
به لب می آورد جانم لب لعل شکربارش
مرا خاری نهاد از هجر خویش آن یار همچون گل
که در پای دل سرگشته دایم می خلد خارش
به شوخی پاره ای کارست در راه غمش ما را
[...]
۵۴ بیت