پژوهنده ی مردم باستان

که از قوم پیشین زند داستان

چنین گفت: کاین هر که جوید همی

به تاریکی اندر بپوید همی

که احوال پیشین به تاریکی است

[...]

چنین تابگاه گو کی نژاد

ورا خواند دانا مگر کیقباد

که ارباس کرد مدی نام داشت

به البرز کوه اندر آرام داشت

سپاهی زقوم مدی گرد کرد

[...]

وز آن روی سیروس در باختر

تبه گشت بر دست قوم تتر

زنی کش تومیریس گفتند نام

به کین پسر بد بسی تلخ کام

که شاهش به آوردگه کشته بود

[...]

یکی مرد بد خودسر و بد کنش

که خواندند او را همی خود منش

به چاپاریش می گذشتی زمان

بدین خواجه اش دوستی بد نهان

به ارمینیه ساختش حکمدار

[...]

ورارام پور دلارام او

که بهرام بهرام بد نام او

پس از وی به گاه مهی برنشست

شهی بود با داد یزدان پرست

اگرچه بگردید از راه داد

[...]

پس از وی کی نامدار اردشیر

به گاه بزرگی درآمد دلیر

که شاپور را بود مهتر پسر

ولی روزش آمد به زودی بسر

برادرش کو داشت شاپور نام

[...]