گنجور

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۸ - حکایت کردن خسرو با مریم از درد شیرین

 

در آن عشرت چو از شب رفت پاسی

ز می نوشید خسرو چند کاسی

به پا برخاست بی خود همچو مستان

چو شمعی روی کرد اندر شبستان

به مریم راز شیرین جمله بگشاد

[...]

۳۱ بیت
سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۸۱ - جواب

 

جوابش داد استاد سخن سنج

که نتوان یافتن این گنج بی رنج

اگر هستی به دولت صاحب هوش

بگویم یک دو پندت تا کنی گوش

ز دانش زندگی جو تا توانی

[...]

۳۱ بیت
سلیمی جرونی