گنجور

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۸۴ - حکایت

 

شنیدستم که یک باری جوانی

دل خود داده بد با دلستانی

دلش چون گیسویش همواره در تاب

نه روز آرام بودش نی به شب خواب

بسی کوشید تا من بعد ده سال

[...]

۱۱ بیت
سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۸۵ - پند دوم

 

دوم پند آنکه با نادان مشو یار

که از نادان، کشی اندوه بسیار

ز نادان، عاقل آن به کو گریزد

که از او جز سیه رویی نخیزد

ز دانا گر رسد صد جور بهتر

[...]

۱۱ بیت
سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۳ - پند دهم

 

دهم پند این بود، می گویمت فاش

که دنیا را بقایی نیست، خوش باش

کسی جامی نخورد از شربت دهر

که در آخر ندادش کاسه زهر

اگر خواهی که از عالم بری کام

[...]

۱۱ بیت
سلیمی جرونی