ای خدا من رهروی ام ناتوان

بیکسی وامانده ای از کاروان

نی مرا زاد و نه مرکب نی رفیق

چون بپیمایم خدایا این طریق

نی ره برگشتن و نی راه زیست

[...]

این نه معنی فنا فی الله بود

هرکسی با این فنا همره بود

بلکه آن باشد که این گردد عیان

بر تو چون خورشید اندر آسمان

خویش را بینی چراغی کور کور

[...]

هم به سالی پیش ازین در این حدود

مرد کی پا کار استمکاره بود

زر ز مردم می گرفت از بهر میر

شد گریبان گیر درویشی فقیر

زر ازو می خواست با صد اشتلم

[...]