×
سعیدا » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲
نقاش قضا نسخهٔ ابروی بتان را
گویا که به تصویر کشیده است کمان را
هرگز نه گشوده است و نه بسته است مه من
از ناز، میان را وز انداز دهان را
عمری است که در دامن زلف تو زدم دست
[...]
۲۲ بیت
سعیدا » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴
کی ز کوی تو سعیدا نفسی می شد دور
گر خیال تو نمی داد دلش را دستور
گرچه در صورت ظاهر ز تو دور افتادم
نیست منظور خیالم بجز ایام حضور
پرتو شعلهٔ دیدار منور دارد
[...]
۲۲ بیت