گنجور

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱ - از مدایح

 

بامید قبولت بکر فکرم

چو بهر یوسف مصری زلیخا

بانواع نفایس خویشتن را

بسان نوعروسی کرده آسا

کسی کز خدمتت دوری کند هیچ

[...]

۳ بیت
عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۶ - در سخای ممدوح گوید

 

با سرشگ سخای او کس را

ننماید بزرگ رود فرب

یاد کرد از لطیف طبعش بحر

گشت پر در و عنبر اشهب

باگران حلمش آشنا شد کوه

[...]

۳ بیت
عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۳۷ - در حصانت قلعه و باره

 

کهی بلند و بر او قلعه ای نهاده بلند

بلندهای جهان زیر و، او ز جمله زبر

باستواری زر بخیل در دل خاک

بپایداری نام سخی میان بشر

بسختی دل بدخواه برج او لیکن

[...]

۳ بیت
عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۷۸ - تغزل

 

ساقی به آبگینه بغداد در فکند

یاقوت رنگ باده خوشخوار مشک‌بو

گویی که پیش عاشق، معشوق مهربانش

بگریست، اوفتاد به رخسارش اشک او

از دل برآورید دم سرد و آه گرم

[...]

۳ بیت
عسجدی