عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۳ - از قطعات
کوس تو اندر خوردنی، هر روزگار اندر منه
باد برگست و قفا سفت و سیل و عصا؟
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۸ - در صفت جود ممدوح
به بخشش کف او ساعتی وفا نکند
اگر ستاره درم گردد و فلک ضراب
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۵ - وله
جغد که با باز و با کلنگان پرد
بشکندش پر و مرز گردد لت لت
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۶ - از قصیده ای
شادی و بقا بادت و زین بیش نگویم
کاین قافیه تنگ، مرا نیک بپیخست
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۷ - از تغزلات
همچون رطب اندام و چو روغنش سرین
همچون شبه زلفکان و چون دنبه الست
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۸ - وله
حلقوم جوالقی چو ساق موزه است
و آن معده کافرش چو خم غوزه است
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۹ - از قطعات
جوان شد حکیم ما، جوانمرد و دل فراخ
یکی پیرزن خرید، بیکمشت سیم ماخ
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲۰ - وله
گفتم میان گشائی، گفتا که هیچ نایم
زد دست بر کمربند، بگسست او پرنداخ
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۳۳ - از قطعه ای
الا تا زمی از کوه پدید است و ره از سد
به کوه اندر زر است و به ره بر شخ و راود
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴۱ - فقر شاعر
دوستانم همه ماننده وسنی شده اند
همه ز آنست که با من نه درم ماند و نه زر
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴۲ - مدح سلطان محمود
شاه ابوالقاسم بن ناصر دین
آن نبردی ملک نبرده سوار
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴۳ - در سختی راه گوید
زمین زراغنک و راه درازش
همه سنگلاخ و همه شوره یکسر
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴۵ - از قطعه هجائیه
گر خنچه کند (عذرا) بر بامچه لم
بس تیز دهد خازنه اش از ره کس طر
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴۸ - در ثنای ممدوح
نبود با او هرگز مرا، مراد دو چیز
یکی ز عمر نشاط و یکی ز شادی نیز
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۵۱ - شکوائیه
بدان رسید که بر ما بزنده بودن ما
خدای وار همی منتی نهد هر خس
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۵۲ - از قطعه ای
همان که بودی ازین پیش شاد گونه من
کنون شدست دواج تو ای بدولی فاش
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۵۳ - از قطعه ای
ای گرفته کاغ کاغ از خشم ما همچون کلاغ
کوه و بیشه جای کرده چون کلاغ کاغ کاغ
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۵۵ - وله
چو مشک بویا لیکنش نافه بوده ز غژب
چو شیر صافی، پستانش بوده از پاشنگ