گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح یعقوب خان گوید

 

باز جا بر تخت عزت خسرو دانا گرفت

فتنه گو بنشین که حق بر مرکز خود جاگرفت

پایه تخت شهی زین سلطنت معراج یافت

بلکه کار سلطنت هم اینزمان بالا گرفت

گر کلید ملک دزدیدند مشتی شبروان

[...]

۴۱ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - مدح امیر المومنین (ع)

 

سر زدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین

شبنمی از عنبر اشهب نشستی بر زمین

باد می‌بردی به عالم فوج فوج و موج موج

کاروان در کاروان منزل به منزل مشک چین

نکهت جان عالم اندر عالم و پنداشتم

[...]

۴۱ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۹ - در موعظه و نصیحت گوید

 

ساقی از آن شیشه منصور دم

بر رگ و بر ریشه من صور دم

خواهی از این نادره گو گر مقال

زاتش می کن دم او گرم قال

آتشی از می فکن اندر روان

[...]

۴۱ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۹ - در موعظه و نصیحت گوید

 

ساقی از آن شیشه منصور دم

بر رگ و بر ریشه من صور دم

خواهی از این نادره گو گر مقال

زاتش می کن دم او گرم قال

آتشی از می فکن اندر روان

[...]

۴۱ بیت
اهلی شیرازی