×
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۴۹ - رفتن شهریار به پای قلعه سراندیب گوید
چو آمد به برج فلک آفتاب
سرهندی شب درآمد ز خواب
رمید از سر سروران خواب شد
چو از آتش روز شد آب شد
ز پائین کشیدند برباره شک
[...]
۳۰ بیت
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۴ - فرستادن ارجاسپ ارهنگ دیو را بجنگ لهراسپ و آمدن ارجاسپ به سیستان و آگاه شدن لهراسپ گوید
بفرمود ارجاسپ ارهنگ را
که بر باره کین بکش تنگ را
بری بر سپاهی از ایدر زمان
که من رفت خواهم سوی سیستان
دو دست جهان جوی فیروز طوس
[...]
۳۰ بیت
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۳ - دادن شهریار فرانک را به ارژنگ شاه گوید
یکی سخت پیمان کنون یاد دار
به یزدان کازو یافت گیتی قرار
که با شاه ناری دگر کینه پیش
مجویی دگر کینه از کم و بیش
فرانک بدو گفت فرمان تراست
[...]
۳۰ بیت
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۸ - پیدا شدن ابر تیره و بردن فرامرز گوید
که ناگاه ابری برآمد سیاه
فرامرز را برد از آوردگاه
یکی نعره برخواست از تیره ابر
چنان چونکه از بیشه غرنده ببر
چنان چونکه برخیزد از خاک دود
[...]
۳۰ بیت