گنجور

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل چهارم

 

خوان تو «ابیت عند ربی»

خواب تو «ولا ینام قلبی»

ای کرده بزیر پای کونین

بگذشته ز حد «قاب قوسین»

خاک قدم تو اهل عالم

[...]

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل یازدهم

 

بگذاشته‌ام مصلحت خویش بدو

گر بکشد و گر زنده کند او داند

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب پنجم » فصل دوم

 

بدانای فرمای همواره کار

چو خواهی که کارت بود چون نگار

که دانا بهر کار باشد تمام

بدانا سپارد زمانه لگام

ز دانا توان یافت آرام دل

[...]

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب پنجم » فصل دوم

 

دولت این جهان اگرچه خوش است

دل مبند اندرو که دوست کش است

هرکرا همچو شاه بنوازد

چون پیاده بطرح بندازد

هست دنیا و دولتش چو سراب

[...]

نجم‌الدین رازی