گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۴

 

هست از دم من همیشه چرخ اندر دی

وز شرم جمالت آفتاب اندر خوی

هر روز چو مه به منزلی داری پی

آخر چو ستاره شوخ چشمی تا کی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۴

 

می خور که ظریفان جهان را دردی

برگرد بناگوش ز می بینی خوی

تا کی گویی توبه شکستم هی هی

صد توبه شکستم به که یک کوزهٔ می

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۱

 

ای شور چو آبکامه و تلخ چو می

چون نای میان تهی و پر بند چو نی

بی چربش، همچون جگر و سخت چو پی

بد عهد چو روزگار و مکروه چو قی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۱ - در مدح خواجه اسماعیل شنیزی

 

علم و عمل خواجه اسماعیل شنیزی

ما را ز نه چیزی برسانید به چیزی

ما کبک دری بوده گریزیده ز کبکی

او کرده دل ما چو دل باز گریزی

تا ما ز پی تنقیت و تقویت او

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۶

 

نکند دانا مستی نخورد عاقل می

ننهد مرد خردمند سوی مستی پی

چه خوری چیزی کز خوردن آن چیز ترا

نی چون سرو نماید به مثل سرو چو نی

گر کنی بخشش گویند که می کرد نه او

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

نیز نباشد مدام هست چو بر ما گذار

حسرت امشب چو دوش محنت فردا چو دی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

یافه‌مگوی و مبین از فلک این خیر و شر

سایق علم‌ست این منتهی و مبتدی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

نادره شعری بگوی حسن سعادت بجوی

نزد ظریفی خرام چون حسن اسعدی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

عقل چون آن حال دید در سر با خود بگفت

دیر زیاد آنکه شد در ره من مهتدی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

نزد همه کس سخنش گشت روا زین سبب

عقلش چون مقتداست طبع ورا مقتدی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

عالم علوی کشد خاطر او رخت خویش

دیده مجال سخن در وطن مفردی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

نزدش باز آمد او کرد چو آنجا مقام

گویی بر اوج ساخت جایگه عابدی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

نیست عجب کز فلک از قبل رفعتش

نازد بر همتش حاسد آن حاسدی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

عین سعادت چو گشت طبع ترا ترجمان

دیوانها ساز زود ز آن همم فرقدی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

ناز همالان مکش زان که به هر انجمن

از همه در علم و فضل افضلی و اوحدی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

عادت خوبت براند بر دل فرمان خویش

دیدهٔ اقبال را اکنون چون اثمدی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

نرم چو آب روان زان به گه شاعری

ناب تو چون لولوی صاف تو چون عسجدی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

عیش هنی شد چو یافت سیرت و زیب و لقات

دیو زیان شد چو یافت در تو فر مرشدی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

نیست به چهره حبش بابت چین و چگل

تا نبود نزد عقل راد بسان ردی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

نامهٔ اقبال خوان زان که تویی خوش زبان

کعبهٔ زوار را تو حجرالاسودی

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۵