در آن وادی که سرعت خاک دامنگیر میگردد
جنون همچون صدا در حلقه زنجیر میگردد
عداوت با دل بیکینه رنگین رفتنی دارد
ز خون واژگونبختان دم شمشیر میگردد
شکست کار عاشق داغ دارد مومیایی را
غبارم صندل دردسر تعمیر میگردد
خروشی از نی هر استخوانم بیتو میجوشد
که خون در حلقههای دیده زنجیر میگردد
هما پروانه شمع مزارم گشته پندارد
ز تنهایی شهید بیکسی دلگیر میگردد
ز شوقت گر کشد حیران نگاهی در نظرگاهی
به خون غلتد هوس گرد سر تصویر میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف احساسات و حالات انسانی در دنیایی پرآشوب میپردازد. او از جنون و رنج ناشی از عشق سخن میگوید و تعاملات انسانی را با تصاویری از تنهایی و درد بیان میکند. با استفاده از تصاویری مانند حلقه زنجیر، خون و شمع، احساسات عمیق و تلخی را به تصویر میکشد. شاعر همچنین به عشق و اشتیاق اشاره میکند که میتواند به عذاب و حیرت منجر شود. این اندیشهها نشاندهنده تقابل عشق، تنهایی و جنون هستند.
هوش مصنوعی: در آن مکان که خاک به سرعت دچار مشکلات میشود، دیوانگی مانند صدایی در زنجیری به دور خود میچرخد.
هوش مصنوعی: دشمنی و کینهورزی نمیتواند دائمی باشد و در نهایت، مانند رنگی که به آسانی پاک میشود، از بین خواهد رفت. افرادی که بدشانسی و ناکامی دارند، مثل خون در زیر شمشیر به راحتی به آسیبها و رنجها دچار میشوند.
هوش مصنوعی: عاشق در دل خود غم و داغی دارد که مانند مومیایی در غبار پنهان شده است و دردسرهای او مانند صندلی به تعمیر و ترمیم نیاز دارد.
هوش مصنوعی: هر استخوانم بیتو به شدت ناراحت و نالهکنان است و این ناراحتی باعث میشود که اشکهایم به صورت زنجیری در اطراف چشمانم جمع شوند.
هوش مصنوعی: پرندهای همچون هما به دور شمع قبرم پرواز میکند و کاسهای میبیند، به گمان اینکه از تنهایی مردهای، کسی که به خاطر نبودن یار، غمگین و دلگیر است.
هوش مصنوعی: اگر عشق تو باعث شود که کسی در نگاهش حیران شود، آرزوها به خون غلتیده و در اطراف تصویر تو میچرخند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی آن صیاد بیپروا پی نخجیر میگردد
که دایم در رهش صد صید از جان سیر میگردد
صبوری چون ز حد بگذشت کاری رو نمیآرد
که دارو کهنه چون گردید بیتأثیر میگردد
خط سبزت عنان اختیار از دست و دل برده
[...]
چو زلفت بیدلان را در پی تسخیر می گردد
به تن هر قطره خونم دانهٔ زنجیر می گردد
خیالش را ز بس در پرده های دل نهان دارم
فلک از دود آهم صفحهٔ تصویر می گردد
بقدر سوز دل گر دود آه از سینه برخیزد
[...]
خیالش گر چنین در خاطرم جاگیر میگردد
پس از مردن غبارم گردهٔ تصویر میگردد
بود تا می جوان، با او به صد جان عشق میورزم
مریدش میشوم از صدق دل چون پیر میگردد
حذر کن ای سپهر از تیغ آه گریهآلودم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.