طوطی روح که دامش قفس ناسوتست
عندلیبی است که جایش چمن لاهوتست
بشکرهای ملون چو مگس حاجت نیست
طوطیی را که ز خوان ملکوتش قوتست
یوسف عقل ترا نفس تو چون زندانست
یونس روح ترا جسم تو بطن الحوتست
ای بدنیا متمتع اگر این عمره و حج
از پی نام کنی کعبه ترا حانوتست
در کهولت چو صبی طبع جوان آیین را
زآن مریدی تو که پیر خردت فرتوتست
دل تو مرده دنیا و چنین تا لب گور
سوبسو مرده کش توتن چون تابوتست
هرکه او تشنه دنیاست ازو ناید عشق
مطلب آب ز چاهی که درو هاروتست
ای جوانمرد تو مرد پیرزن دنیا را
زهره یی دان که رخش آفت صد ماروتست
دل خودبین تو امروز چو افعی شد کور
زآن زمرد که بگرد لب چون یاقوتست
خویشتن را تو چو داود شماری لیکن
هر سر موی تو در ملک یکی جالوتست
سیف فرغانی رو خدمت درویشان کن
کرم قزاز بریشم گر برگ توتست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.