در پیش خودم همی کنی آنجابی
پس در عقبم همی زنی پرتابی
جاوید شبی بیاید و مهتابی
تا با تو غم تو گویم از هر بابی
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
در پیش خودم همی کنی آنجابی
پس در عقبم همی زنی پرتابی
جاوید شبی بیاید و مهتابی
تا با تو غم تو گویم از هر بابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای رخ نه رخی ، که لالۀ سیرابی
ای لب نه لبی ، بنوش در عنابی
ای غمزه به جادویی مگر قصابی
تو غمزه نه ای که نرگس پر خوابی
پیری دیدم ز عشق در غرقابی
وز گریهی خود بکرد او گردابی
گفتم که ز بهر کیست این گریهی تو
گفتا که ز بهر دلبر نایابی
تا چند دل آزاری و رخ برتابی
تا چند جفا نمودن و بیتابی
می گویمت این چنین مبارک نبود
وان روز مباد کاین سخن دریابی
هستم ز جفای دوست در هر بابی
آسیمه سری، تر مژه ای بی خوابی
گر نیستمی ز عشق در هر بابی
دریا کنمی ز دیده هر محرابی
از گردون بر نتابم این بیآبی
خون شد دل و اشک آتشی سیمابی
روزی به سرشک و نالهٔ چون دولاب
آتش فکنم در فلک دولابی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.