پر شد ز شراب عشق جانا جامم
چون زلف تو درهم زده شد ایامم
از عشق تو این نه بس مراد و کامم
کز جملهٔ بندگان نویسی نامم
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
پر شد ز شراب عشق جانا جامم
چون زلف تو درهم زده شد ایامم
از عشق تو این نه بس مراد و کامم
کز جملهٔ بندگان نویسی نامم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پر شد ز شراب عشق جانا جامم
چون زلف تو برهم زده گشت ایامم
در عشق تو این بود مراد و کامم
کز جملهٔ بندگان نویسی نامم
شمع آمد و گفت: کشتهٔ ایامم
سرگشتهٔ روزگارِ نافرجامم
با آن که بریدهاند صد بار سرم
شیرینی انگبین نرفت از کامم
در پختن سودای تو چون من خامم
توسن شد و بی ثبات طبع و گامم
انگشت نمای جمله خاص و عامم
ای دوست ببین کز تو چه دشمن کامم
اسلام که گم کرده ز دل آرامم
بسیار خطر دارد ازو اسلامم
ز آن آفت دین که هست اسلامش نام
ترسم که به کافری برآید نامم
خود کرد به لطف اگرچه اول رامم
زود از نظر افکند بت خودکامم
خوی فلک است دلبرم را که چو مهر
برداشت صباح و بر زمین زد شامم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.