لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
سنایی

خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین

لعل شکروش نگر سنبل خور جوش بین

تا که بر اسب جمال گشت سوار آن پسر

جلمهٔ عشاق را غاشیه بر دوش بین

جزع وی و لعل وی خامش و گویا شدند

جزعی گویا نگر لعلی خاموش بین

بیدل و بیجان منم در غم هجران او

خواجه سلام علیک عاشق مدهوش بین

هست سنایی ز عشق بر سر آتش مدام

گشته دل او کباب جانش پر از جوش بین

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین

توشهٔ جانها در آن گوشهٔ شبپوش بین

پیش رکابت جمال کیست گرفته عنان

چرخ جفا کیش بین لعل وفا کوش بین

گردش ایام دوش تعبیه‌ای ساختست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه