ای دو زلفت دراز و بالا هم
وی دو لعلت نهان و پیدا هم
شوخ تنها که خواند چشم ترا
چشم تو شوخ هست و رعنا هم
بستهٔ تو هزار نادان هست
چه عجب صدهزار دانا هم
بستهٔ تست طبع ناگویا
من چه گویم زبان گویا هم
در دریا غلام خندهٔ تست
ای شکر لب چه در ثریا هم
کوه آتش همیشه همره تست
کوه آتش مگو که دریا هم
از قرینان نکوتری چون ماه
نه که چون آفتاب تنها هم
چند گویی سنایی آن منست
با همه کس پلاس و با ما هم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیباییهای معشوق و جذابیتهای چهره او صحبت میکند و از زلفهای بلند و لعلهای نهانی او تمجید میکند. او به شوخطبعی و جذابیت چشمان معشوق اشاره کرده و میگوید که بسیاری از نادانان به زیبایی او دلبسته هستند. شاعر در ادامه بیان میکند که دریا در حضور خنده معشوق گویی غلامی بیش نیست و او از آتش احساسات و عشق خود به معشوق سخن میگوید. همچنین به تشبیه معشوق به ماه و آفتاب اشاره میکند، و نهایتاً میافزاید که او (سنایی) خود را در کنار دیگران و به ویژه در نزد معشوقش، خاص و متفاوت میداند.
هوش مصنوعی: ای زلفهای بلند و زیبای تو، همواره درخشش لعلهای نهان و آشکار تو را نیز به یاد میآورم.
هوش مصنوعی: وقتی آن شوخ طبع به تو نگاهی کرد، متوجه شدم که چشمان تو هم بازیگوش و زیباست.
هوش مصنوعی: بسته تو پر از نادانی است، پس چه جای تعجب که حتی صد هزار آدم دانا هم در آن جا هستند.
هوش مصنوعی: من نمیدانم که چه بگویم و زبانم قادر به بیان احساسات درونیام نیست.
هوش مصنوعی: در دریا، بردهٔ لبخند توام، ای شیرین زبان، حتی در آسمانها نیز.
هوش مصنوعی: باکوه آتش همواره در کنار توست، هرگز نگو که دریا نیز در کنارت است.
هوش مصنوعی: در میان دوستان خوب، همواره افرادی هستند که درخشانتر و برجستهتر از دیگران به چشم میآیند؛ مانند ماه که در شب میدرخشد، اما بعضی اوقات با وجود آنکه نور بسیاری دارند، باز هم تنها هستند و هیچ همردیفی ندارند.
هوش مصنوعی: تا کی درباره سنایی صحبت میکنی؟ او با همه کس به یک شکل برخورد میکند، اما با ما متفاوت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من در این غصه جان همیکاهم
منصب این جهان نمیخواهم
من رئیس فلان رصد گاهم
کز مطیعان دولت شاهم
به تو مشغول و با تو همراهم
وز تو بخشایش تو میخواهم
همه بیگانگان چنین دانند
که منت آشنای درگاهم
ترسم ای میوه درخت بلند
[...]
من که از خرمنش یکی کاهم
کی بگویم کزان دم آگاهم
گر چه شد مدتی که در راهم
همچنان در هبوط این چاهم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.