به چین چون رومیان آیینه بستند
سپاه زنگ را بر هم شکستند
پری رویان شب آیینه دیدند
از آن آیینه چینی رمیدند
ملک بر بست بار خود از آن بوم
سر اندر ره نهاد و روی در روم
همی راندند از آن خونخوار بیدا
ز ناگه تیغ کوهی گشت پیدا
تو گفتی فرق فرقد پایه اوست
سپهر لاجوردی سایه اوست
ملک مهراب را گفت این چه کوه است
که کوهی بس عظیم و با شکوه است
جوابش داد این کوه سقیلاست
که دیو و اژدها را جای ماواست
بر آن هر مرغ نتواند پریدن
رهش را برق نتواند بریدن
همه اوج فلک بالای او بود
همه روی زمین پهنای او بود
گهی اندیشه میشد در رهش لنگ
گهی آمد نظر را پای بر سنگ
به بالا آسمانش تا کمرگاه
زحل را از علوش دلو در چاه
ز تیزی تیغ بر گردون کشیده
به فرق فرقدان تیغش رسیده
به قد چون چرخ اطلس رفته بالا
ملمع کرده اطلس را به خارا
پلنگان صف کشیده بر شرفهاش
زده صد حلقه ماران بر کمرهاش
به غار اندر عناکب پردهدارش
پلنگ و اژدها یاران غارش
رهش باریک و پیچان همچو نیزه
چو نوک نیزه بر وی سنگریزه
اگر بر تیغ او کردی گذاره
فلک، چون ابر گشتی پاره پاره
در آن کهسار دید از دور یک تل
فروزان بر سر آن تل دو مشعل
جهانی ز آن بخار آتش گرفتی
دمی پیدا شدی دیگر نهفتی
ملک مهراب را گفت این چه باشد
برافروزندهٔ آتش که باشد
جوابش داد کاین جز اژدها نیست
سفر کردن بر این جا از دها نیست
ازین منزل نمیشاید گذشتن
طریقی نیست غیر از بازگشتن
دهانست آنکه میبینی نه غارست
نفس دان آنچه پنداری بخارست
ملک گفت این حکایت سخت سست است
کسی از حکم یزدانی نجست است
ازین ره بازگشتن جهل باشد
جبل در راه عاشق سهل باشد
درین ره ساختن باید ز سر پا
گذر کردن چو تیر از سنگ خارا
نمیگویم که این تدبیر چون است
همی کوشیم تا تقدیر چون است
اگر من نیز برگردم ز دشمن
کجا خواهد قضا برگشتن از من
درین بودند کاژدرها بجنبید
گمان بردند که کوه از جا بجنبید
ملک آمد، به یاران بانگ بر زد
چو کوه اطراف دامن بر کمر زد
سپاه اندر پیاش افتاده گریان
سر اندر کوه چون ابر بهاران
ملک با اژدهایی کان دو سر داشت
مقارن کرد ماری را که برداشت
روان چرم گوزن آورد در شست
به خاصیت ز دستش مار میجست
روان الماس پیکان مهرهاش سفت
بسی پیچید از آن وآنگه برآشفت
خروشان روی در جمشید بنهاد
کشید اندر خودش، پس کام بگشاد
ملک تیغ زمرد فام برداشت
ز افعی از زمرد کام برداشت
به خون و زهر او آراست خارا
کمرها را به طرف لعل و دیبا
ید بیضا به تیغش اژدها را
عصا کرد و بیفکند آن عصا را
سران خیل در پایش فتادند
سراسر دست و پایش بوسه دادند
بسی سبعالمثالی خواندندش
کلیمالله ثانی خواندندش
روان گشتند از آنجا شاد و پیروز
ره آن کوه پیمودند شش روز
پدید آمد سواد شهری از دور
ز پولادش بروج از آهنش سود
ملک مهراب را پرسید کان چیست
چه شهرست این و آنجا مسکن کیست
جوابش داد کانجا خوان دیو است
مقام و مسکن اکوان دیو است
چه دیوی او به غایت تند و تیزست
قوی با آدمی اندر ستیزست
پلنگینه سر است و فیل بینی
به مغز اندر سرش مویی نبینی
هزاران دیو در فرمان اویند
سراسر بر سر پیمان اویند
نهان رو چون نسیم از کشور او
مبادا کو ازین رفتن برد بو
اشارت کرد خسرو چینیان را
که در بندند بهر کین میان را
کمان چون ابر نیسان بر زه آرند
به جای قطره زان پیکان ببارند
توان کردن مگر کاری به مردی
وگر مردن بود، باری به مردی
بریدی پیش اکوان رفت چون باد
که آمد لشگری از آدمیزاد
سپهبد تیغ زن ماهی چو خورشید
که با فر فریدونست و جمشید
چو اکوان لعین از آن راز بشنید
چو رعد و برق در ساعت بغرید
به دیوان گفتها آمد گه صید
که صید آمد به پای خویش در قید
بسان ابر آذاری خروشان
فرود آمد ز کوه آشفته اکوان
به جای اسب شیر شرزه در زیر
گرفته استخوان فیل شمشیر
درختی کرده اندر آسیا سنگ
همی کرد و بدان سنگ آسیا جنگ
ز چرم ببر خفتان کرده در بر
ز سنگ خاره بر سر داشت مغفر
ملک چون دید از آن لشکر سیاهی
چو برق آورد روی اندر سیاهی
ملک بر کوه خارا کرد بنیاد
سرای کارزار از سنگ و پولاد
ستونها از عمود نیزه افراخت
ز چوب تیر سقف آن سرا ساخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستان نبردی حماسی به تصویر کشیده شده است که در آن، شاه مهراب و سپاهش در حال حرکت به سمت روم هستند. آنها با کوه بزرگی روبرو میشوند که محل زندگی دیوها و اژدهاست. شاه مهراب با ارادهای آهنین تصمیم میگیرد که از این مسیر خطرناک عبور کند و به جنگ دیو اکوان برود. او و یارانش با عزم راسخ و شجاعت به راه میافتند و با وجود دشواریهای مسیر، خود را برای نبرد آماده میکنند. پس از چند روز پیمودن کوه، به شهری میرسند که فضای آن مملو از دیوهاست و در آنجا نبرد بزرگی در انتظار آنهاست. این داستان نمایانگر شجاعت و اراده انسانی در مواجهه با چالشهای عظیم است.
هوش مصنوعی: در چین، مانند رومیان، آماده شدند و سپاه زنگ را از هم پاشیدند.
هوش مصنوعی: دختران زیبا در شب خود را در آینهای دیدند و از آن آینه که چینی بود ترسیدند.
هوش مصنوعی: برندهی ملک، بار خود را بر دوش گرفت و از آن دیار به راه افتاد و به سوی روم روانه شد.
هوش مصنوعی: آنها به سرعت از دست آن موجود خونخوار فرار کردند، ناگهان تیغی شبیه کوه خود را نمایان کرد.
هوش مصنوعی: تو گفتی ستارهای که در آسمان میدرخشد، پایهاش همان فرقد است و آبی رنگ آسمان، سایهای از وجود اوست.
هوش مصنوعی: ملک مهراب از خود پرسید این چه کوه بزرگی است که بسیار عظیم و باشکوه به نظر میرسد؟
هوش مصنوعی: کوه بزرگی به او پاسخ داد که محل زندگی دیوان و اژدهاست.
هوش مصنوعی: هیچ پرندهای نمیتواند به آنجا پرواز کند و هیچ نیرویی نمیتواند راه او را قطع کند.
هوش مصنوعی: تمام آسمان در بلندای او قرار داشت و همه سطح زمین زیر پوشش او بود.
هوش مصنوعی: گاه انسان در مسیر زندگی دچار تردید و توقف میشود و گاهی هم با دیدن برخی جلوهها، دچار اشتباهات و شکستها میشود.
هوش مصنوعی: به آسمان، تا جایی که زحل به اندازه کمر دیده میشود، عمق چاه را با دلو میسنجند.
هوش مصنوعی: از تیزی و قدرت تیغ بر آسمان، به نقطهای رسیده که به ستارهی فرقدان آسیب میزند.
هوش مصنوعی: چهره محبوب مانند چرخ آسمان در ارتفاع بلندی قرار دارد و زیبایی او چنان است که سنگ را زیر دستش نرم و لطیف کرده است.
هوش مصنوعی: پلنگانی که صف کشیدهاند، بر روی قدرت و جلال خود جلوهای دارند و مارهای حلقهزده نیز به کمرشان آویخته شدهاند.
هوش مصنوعی: در غار او، پلنگ و اژدها در کنار هم به عنوان نگهبانان و یاران او حضور دارند.
هوش مصنوعی: راه او باریک و پیچ در پیچ است، مانند نیزهای که نوکش بر روی سنگریزهها قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر بر تیغ او قدم بگذاری، مانند ابرها خواهی شد که به تکههای کوچک تقسیم میشوند.
هوش مصنوعی: در میان جنگل، از دور یک تپهی درخشان را دیدم و بر فراز آن تپه دو مشعل روشن بود.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر بخار آتش از وجود تو آتش گرفت و تو لحظهای درخشیدی و سپس ناپدید شدی.
هوش مصنوعی: ملک مهراب از کسی پرسید که این چه چیزی است که آتش را روشن میکند و باعث ایجاد حرارت میشود؟
هوش مصنوعی: به او گفت که اینجا جز اژدها چیزی نیست و سفر کردن در این مکان بیهوده است.
هوش مصنوعی: از این مکان نمیتوان عبور کرد؛ راهی جز برگشتن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دهان، جایی است که کلام و فکر از آن خارج میشود، نه جایی توخالی و بیتحرک. نفس و وجودت را بشناس که آنچه فکر میکنی فقط بخار یا حالت گذرا نیست.
هوش مصنوعی: ملک گفت این داستان کمزور است و هیچکس از فرمان خداوند دور نشده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی از این مسیر برگردد، یعنی به عشق و هدفش پشت کند، نشانه نادانی اوست. در حالی که در مسیر عشق، حتی موانع بزرگ هم آسان و قابل عبور به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: برای پیشرفت در این مسیر، باید با قوت و اراده حرکت کرد، مانند تیر که از سنگ سخت عبور میکند.
هوش مصنوعی: نمیگویم که چگونه باید برنامهریزی کرد، بلکه تلاش میکنیم تا ببینیم سرنوشت چگونه رقم میخورد.
هوش مصنوعی: اگر من هم بخواهم از دشمنی برگردم، قضا و سرنوشت کجا میتواند از من برگردد؟
هوش مصنوعی: در اینجا افرادی که در شرایطی حساس و پرخطر هستند، به تحرک و جنبش در اطراف خود واکنش نشان میدهند. آنها به قدری تحت تأثیر قرار گرفتهاند که این تصور را دارند که شاید کوه هم به لرزه درآمده و از جا تکان خورده است. این نشاندهندهی حالت ترس و بیتابی آنهاست.
هوش مصنوعی: فرشتهای آمد و به دوستانش صدا زد، مانند کوهی که دامنش را به کمر میزند.
هوش مصنوعی: سپاه به دنبال او به راه افتاده و مانند ابرهای بهاری در کوهها به گریه و زاری مشغولند.
هوش مصنوعی: پادشاه با اژدهایی که دو سر داشت، همزمان ماری را مقابله کرد که از زمین بلند شده بود.
هوش مصنوعی: جلد چرم گوزن در دستانش قرار گرفت و به خاطر ویژگیاش، مار از دستش خارج میشد.
هوش مصنوعی: جواهر گرانبها و درخشان، که مانند الماس است، از شدت فشار و تنش به شدت پیچ میخورد و در نهایت به عصبانیت میرسد.
هوش مصنوعی: با خروش و شوق به سمت جمشید رفت و سپس آرامش پیدا کرد و از دلش به شادی و کامیابی دست یافت.
هوش مصنوعی: ملک شمشیری به رنگ زمرد به دست گرفت و از افعی نیز از زیبایی زمرد بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: به خاطر خون و زهر او، زمین با زیبایی زینت داده شد و کمرها به سمت سنگهای قیمتی و پارچههای با ارزش کنار گذاشته شدند.
هوش مصنوعی: موسی با قدرتی که داشت، اژدها را با عصایش تحت کنترل درآورد و سپس آن عصا را به زمین انداخت.
هوش مصنوعی: سران گروه به پای او افتادند و تمام اعضای بدنش را بوسه کردند.
هوش مصنوعی: او را به عنوان کسی که شجاعت و قدرت زیادی دارد، معرفی کردند و به او لقب کلیمالله ثانی دادند.
هوش مصنوعی: آنها با شادی و موفقیت از آنجا رفتند و مسیر کوه را به مدت شش روز طی کردند.
هوش مصنوعی: از فاصله دور، نشانههای شهرنشینی نمایان شد و به خاطر ساختارش که از فولاد و آهن تشکیل شده است، به نظر میرسد که ساختمانها و برجهای مستحکم و پرقدرتی ساخته شدهاند.
هوش مصنوعی: ملک مهراب را پرسید چه چیزی است و آنجا چه شهری است و ساکن آنجا کیست.
هوش مصنوعی: جواب او این است که آنجا جایی است که نیروی منفی و شیطانی حاکم است و در حقیقت، آن مکان مناسب برای دیوها و موجودات بدجنس است.
هوش مصنوعی: او موجودی است بسیار تند و تیز، که با انسان در جنگ و ستیز است.
هوش مصنوعی: سرش مانند پوست پلنگ است و بینیاش شبیه فیل. در مغز او هیچ مویی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هزاران موجود شیطانی تحت کنترل او هستند و به طور کامل به عهد و پیمان او پایبندند.
هوش مصنوعی: به آرامی و به دور از دیدهها مانند نسیم از سرزمین او بروم. نکند که بوی این رفتن را کسی متوجه شود.
هوش مصنوعی: خسرو اشارهای کرد به چینیان تا بدانند که به خاطر کینهورزی، در تنگنا و محدودیتهایی قرار دارند.
هوش مصنوعی: زمانی که کمان مانند ابرهای بارانی به زه کشیده میشود، به جای قطرات باران، پیکانها بر زمین فرو میریزند.
هوش مصنوعی: انجام کارها نیاز به قدرت و اراده دارد، و اگر قرار است انسانی بمیرند، پس باید به طور واقعی و با شجاعت زندگی کند.
هوش مصنوعی: تو همانند بادی که میوزد، از پیش اکوان به دور رفتی و جمعیتی از انسانها به دنبالت آمدند.
هوش مصنوعی: سپهبدی که مانند ماهی تیزی دارد، همچون خورشید درخشان است و با شکوه فریدون و جمشید را دارد.
هوش مصنوعی: چون آن موجود شوم به راز آگاه شد، همانند رعد و برق با قدرت و شدت ظاهر شد.
هوش مصنوعی: با دیوان گفتوگو آغاز شد، زیرا شکارچی خود را به تله انداخت و گرفتار شد.
هوش مصنوعی: مانند ابرهای بارانی و پرخروش، از کوههای ناراحت و به همریخته فرو میافتد.
هوش مصنوعی: به جای آنکه از اسب قوی و تندرو استفاده کنیم، نیازی به آن نداریم و به سراغ قدرتی از جنس فیل و شمشیر میرویم. به عبارتی، به جای سرعت، بر قدرت و استحکام تمرکز میکنیم.
هوش مصنوعی: درختی در آسیا سنگ کرده و به خاطر آن سنگ، آسیا دچار درگیری و مشکل شده است.
هوش مصنوعی: او بر تن خفتانی از چرم ببر دارد و بر سرش کلاهی از سنگ سخت قرار داده است.
هوش مصنوعی: وقتی آن ملک دید که لشکری سیاه همچون ابرها جمع شدهاند، به سرعت و با قدرت به صحنه آمد.
هوش مصنوعی: پادشاه بر روی کوه سخت و استوار، بنای خانهای برای جنگ و نبرد از سنگ و فولاد بنا کرد.
هوش مصنوعی: ستونها به صورت عمودی از تیرکها بالا رفتهاند و با استفاده از چوب تیر، سقف آن خانه ساخته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.