هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از درد جدایی و لزوم نزدیک بودن به معشوق سخن میگوید. او میخواهد در کنار معشوق باشد و از جدایی بترسد. در انتها، به این نکته اشاره میکند که اگر او را ترک کند، به یاد معشوق اشک میریزد و در نهایت نمیخواهد که از او دور شود.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از درد جدایی و لزوم نزدیک بودن به معشوق سخن میگوید. او میخواهد در کنار معشوق باشد و از جدایی بترسد. در انتها، به این نکته اشاره میکند که اگر او را ترک کند، به یاد معشوق اشک میریزد و در نهایت نمیخواهد که از او دور شود.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم در کنار تو بمانم و تدبیر کنم. بیفزا به من یک لحظه بنشین که پیش از تو میروم.
هوش مصنوعی: وقتی که اشکهایم از چشمانم جدا شوند، آخرین چیزی که میخواهم این است که در کنار تو باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر شب ز غم تو دل ز جان برگیرم
پندی که خرد دهد من آن نپذیرم
تا روز نهد خیال تو در پیشم
صد چشمه و من ز تشنگی میمیرم
شهریست بزرگ و من بدو در میرم
تا خود زنم و خود کشم و خود گیرم
چون نیست ز عقل ذرّهای توفیرم
تا می چه کنم عقل، کمش میگیرم
دیوانگی عشقِ توام میباید
تا بو که ز زلفِ تو رسد زنجیرم
در راه توَم گر زیم و گر میرم
دل بر که نهم چون زتو دل برگیرم
پیری برِ رحمت تو قدری دارد
چون بر در تو پیر شدم بپذیرم
یارب، به تو در گریختم بپذیرم
در سایهٔ لطف لایزالی گیرم
کس را گذر از جادهٔ تقدیر تو نیست
تقدیر تو کردهای، تو کن تدبیرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.