هر شب از کویت مرا سر مست و شیدا میکشند
چون سر زلفت بدوشم بیسرو پا میکشند
بارها کردم من از رندی و قلاشی کنار
بازم اینک که در میان شهر، رسوا میکشند
گفته بودم: در کشم دامن ز خوبان، لیک بس
ناتوانان را به بازوی توانا میکشند
ما ز رسوایی نیندیشیم، زیرا مدتی است
تا خط دیوانگی بر دفتر ما میکشند
میکشم هر شب به جام چشمها، دریای خون
شادی آنانکه بر یاد تو دریا میکشند
خرم آن مستان که بیآمد شد ساغر مدام
از کف ساقی دردت، درد صهبا میکشند
دل خیال زلف و خالت کرد، گفتم: زینهار!
در گذر زینها که اینها سر به سودا میکشند
بر حواشی گل رخسار نقاشان حسن
میکشند از غالیه خطی و زیبا میکشند
جان فدای آن دو مشکین سنبلت کز روی ناز
چون بنفشه دامن گلبوی در پا میکشند
بر دل سلمان، کمانداران ابرویت کمان
سخت شیرین میکشند، بگذارشان تا میکشند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به بیان عشق و دلبستگی عمیق او به معشوق میپردازد. شاعر هر شب تحت تاثیر زیباییهای معشوق خود قرار میگیرد و از حالت شیدایی و سرمستی که به او دست میدهد سخن میگوید. او به بیتابی و رسواییهای عشق اشاره میکند و میگوید که با وجود همه اینها، به عشق خود ادامه میدهد. سایر نقاط شعر به توصیف زیباییهای ظاهری و جذابیت معشوق نیز پرداخته و احساسات عمیق و شورانگیز عاشق را به تصویر میکشد. شاعر از درد و لذت عشق، خاطرات و رویای معشوق مینویسد و در نهایت تسلیم جاذبهاش میشود.
هوش مصنوعی: هر شب از کوی تو مرا شاد و دیوانه میبرند، چون موهای تو را به دوش میزنند، من را بدون هیچچیز و بیحالت میکشند.
هوش مصنوعی: من بارها به خاطر شیطنت و تردستیام در معرض خطر قرار گرفتم، اما حالا در شهر با رسوایی و شرمندگی مواجه شدم.
هوش مصنوعی: گفته بودم که میخواهم با زیبا رویان رابطه داشته باشم، اما در واقع میبینم که افراد ناتوان را به کمک و حمایت افرادی با قدرت و توانایی میکشند.
هوش مصنوعی: ما به رسوایی فکر نمیکنیم، چون مدتیست که برگههای زندگیمان با نشانههای دیوانگی پر شده است.
هوش مصنوعی: هر شب با چشمانم به یاد تو، اشکهایم را میریزم و حس میکنم که برای آنهایی که به یاد تو غمگین هستند، دریایی از شادی و اشک بوجود میآورم.
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن کسانی که بدون توقف در حال نوشیدن هستند، ساغر همیشه در دست ساقی است و آنها از درد عشق و مستی لذت میبرند.
هوش مصنوعی: دل به تصور زلف و چهرهات مشغول شد، گفتم: مراقب باش! از اینجا عبور نکن که این زیباییها به عشق و آرزو میکشند.
هوش مصنوعی: نقاشان زیبایی چهره را با خطوط زیبا و ظریف بر روی کنارههای گلی میکشند.
هوش مصنوعی: جانم فدای آن دو گل سیاه و زیبای تو که با ناز و کرشمه، مانند بنفشهها دامن گلی را در زیر پا میکشند.
هوش مصنوعی: ابروهای تو مانند کماندارانی هستند که با مهارت و ظرافت دل سلمان را هدف میگیرند. بگذار این کمانداران هرچقدر که میخواهند تیرهایشان را بکشند و به هدف بزنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دامن آنها کز گرانجانان دنیا میکشند
بار کوه قاف آسان همچو عنقا میکشند
همچو بار طرح میباشند بر دلها گران
شوره پشتانی که دست از کار دنیا میکشند
میکشند آنان که خار از پا چو سوزن خلق را
[...]
سرمهای هر جا به چشم داغ سودا میکشند
مشتی از خاکستر افسردهٔ ما میکشند
شبنم توفیق را سامان ابر رحمت است
اهل دل کی انتظار مزد فردا میکشند
پاکبینان کز ره غفلت غبار انگیختند
[...]
از چه دعوی شمعها گردن به بالا میکشند
بر هوا حیف است چشمی کز ته پا میکشند
شبهه نتوانکرد رفع ازکارگاه عمر و وزید
روزگاری شد که از ما نام ما وامیکشند
معنی ما بیعبارت لفظ ما بیامتیاز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.