یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخٰافُونَ یَوْماً کٰانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً (۷) وَ یُطْعِمُونَ اَلطَّعٰامَ عَلیٰ حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً (۸)
وفا میکند بنذر و میترسند روزی را که هست آسیبش بهمه جا رسیده (۷) و میخورانند طعام را بر دوستیش فقیرا و یتیم را و اسیر را (۸)
گشت بیمار آن دو فرزند بتول (س)
با صحابه بر عیادت شد رسول (ص)
گفت پیغمبر(ص) علی(ع) را کز وفاء
کن تو نذری تا خدا بدهد شفاء
گفت کردم نذر من روزه سه روز
در شفای این دو مهر جان فروز
پس به صحت شد مبدل رنجشان
داد حق پاداش خدمت گنجشان
روزه بگرفت آن ولیّ حق سه یوم
متفق گشتند پس با او به صوم
آفتاب برج عصمت، فاطمه(س)
وآن دو سبط و فضّه، کآن بُد خادمه
مرتضی(ع) از مزد خدمت یا ز وام
نانی از جو یا دگر چیز از طعام
در کف آورد از پی افطارشان
کرد در خوان بهر خورد احضارشان
ناگه آوازی شنیدند از مقام
که منم مسکین دهیدم از طعام
داد حیدر(ع) نان خود بر بینوا
دیگران کردند بر وی اقتدا
روز دیگر باز شد چون وقت شام
خواستند از روزه بگشایند کام
آمد آوازی که ای اهل سخای
من یتیمم بی کس و بی قوت و جای
دستگیری بر یتیمان از طعام
هست خوی حق پرستان وقت شام
داد بر وی مرتضی(ع) نانی که بود
قسمت خود هم کسان دادند زود
شب گذشت و روز دیگر شد چو شب
بر در آمد یک اسیری بر طلب
که منم محتاج و بیمار و اسیر
تا که باشد بر اسیران دستگیر
هر دهد نان بر اسیر و بر فقیر
می نگردند اهل و اولادش اسیر
شد روان از چشم حیدر (ع) جوی خون
چون شنید این تا حکایت بود چون
داد حیدر(ع) نان و دادند آن همه
اهل بیت (ع) و آل حق بی واهمه
روز، احمد(ص) در سرای اهل بیت(ع)
شد روان بهر لقای اهل بیت (ع)
دید زهراء(س) را شکسته رنگ و روی
کرد از وی علت آن جستجوی
واقف از احوال شد بگریست زار
آیت آمد در زمان از کردگار
می کنند ایشان وفاء بر نذر خویش
خائفند از یوم بد، کآن هست پیش
یَوماً شَرُّهُ مُستَطِیر اعنی بود
هول آن پیدا و بیش از حصر و حد
نان ز حبّ حق دهند از ناگزیر
بر فقیر و بر یتیم و بر اسیر
دوست یا دارند احسان و عطا
می کنند اطعام زآن بر بی نوا
خوردنی را یا که دارند احتیاج
پس کنند ایثار نی از لاعلاج
گفت زآن رو حیدر(ع) کامل تمیز
دوست می دارم ز دنیا من سه چیز
خصم را در رزم افکندن به سیف
صوم اندر صیف و هم اکرام ضیف
بُد به هر سه وصف کامل در رجوع
ادعاء بی شک بود غیر از وقوع
بُد مصافش آنکه می زد یک تنه
بر صف اعداء چو شیر گرسنه
در برش میدان رزم و گیر و دار
بُد چو پیش تشنه آب خوشگوار
در مصافش روز اعداء شام بود
حملۀ او حملۀ ضِرغام بود
چون سبک می شد عنان دُلدُلش
دشتِ پر از کُشته بُد باغ گُلش
هر طرف از کشته اش صد پشته بود
نفس خونی را هم اول کشته بود
هیچ وقت اشکم نکرد از خورد سیر
در نبرد نفس از آنی ناگزیر
نان و جان را هر دو کرد ایثار دوست
پس به حبّ او گذشت از مغز و پوست
خفت بر جای پیمبر داد جان
خود نخورد آمد چو سائل داد نان
این نه آن نان دادن است ای بوالحسن
که تواند داد هر صاحب دهن
مرد این میدان علی(ع) است و ولیّ
کو بود حیدر نژاد از پُر دلی
« در بیان مناجات حضرت ابراهیم(ع) با خدای تعالی»
یک شب ابراهیم (ع) با دانای راز
شد ز عشق اندر مناجات و نیاز
کای خدا کردم بنای کعبه من
ساختم هفتاد مسجد هم به تن
چیست اجرم آمد آوازی که هست
اجرت اندر نزد من عالی نه پست
گفت چون باشد که افزایی بر آن
در زمان آمد خطاب او را به جان
که مگر از شیعیان مرتضی (ع)
کرده ای سیر اشکمی را ای فتی
یا که عریانی کز ایشان دیده ای
هیچشان از جامه ای پوشیده ای
که ز اجر خود فزون جویی ز من
دید پس ایثار او را در زمن
تا چسان کرد او عطاء بر بینوا
بی ز امید مکافات و جزا
شیعۀ او باشد آن کو پیروی
دارد از وی در سلوک معنوی
از زبان حالشان فرمود حق
چونکه کردند آن عطاء بر مستحق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.