گنجور

 
صفی علیشاه

فَمٰا لَهُمْ عَنِ اَلتَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ (۴۹) کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (۵۰) فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (۵۱) بَلْ یُرِیدُ کُلُّ اِمْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتیٰ صُحُفاً مُنَشَّرَةً (۵۲) کَلاّٰ بَلْ لاٰ یَخٰافُونَ اَلْآخِرَةَ (۵۳) کَلاّٰ إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ (۵۴) فَمَنْ شٰاءَ ذَکَرَهُ (۵۵) وَ مٰا یَذْکُرُونَ إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اَللّٰهُ هُوَ أَهْلُ اَلتَّقْویٰ وَ أَهْلُ اَلْمَغْفِرَةِ (۵۶)

پس چیست مر آنها را که از پند گرفتن رو گردانند (۴۹) گویا ایشانند خرهای رمنده (۵۰) که گریخته باشند از شیر (۵۱) بلکه می‌خواهد هر مردی از ایشان که داده شود نامهای گشاده (۵۲) نه چنین است بلکه نمی‌ترسند از آخرت (۵۳) نه چنین است بدرستی که آن پندیست (۵۴) پس آنکه خواهد پند گیرد از آن (۵۵) و پند نمی‌گیرند جز آنکه خواهد خدا اوست اهل تقوی و اهل مغفرت (۵۶)

مشرکان را چیست کز تذکیر و پند

یعنی این قرآن، خود ایشان معرضند

گویی از قرآن رمند ایشان چو خر

که گریزد از شکوه شیر نر

بلکه می خواهند ز ایشان هر یکی

نامه های سرگشوده بیشکی

کآید ایشان را به دست اندر نشان

که فلان را پیروی کن ای فلان

این نخواهد شد وگر هم این شود

نگرود آن کو به قرآن نگرود

نیست پس اعراض ایشان زین جهت

بل نترسد از عذاب آخرت

این چنین نبود که گویند این حشر

هست قرآن، سحر و هم قول بشر

بلکه آن پندی است پس هر کس که خواست

پند را، پس پند از آن گیرد به راست

پند نپذیرند و زآن نکنند یاد

جز که آن را خواهد آن ربّ العباد

خواهی اعنی آنکه تا گیرند پند

نیست پندی بی اراده اش سودمند

حق سزاوار است تا ترسند از او

هم رسد آمرزش از وی بی غلو

یعنی آمرزد گناه آن انام

که اتقا بر وی نمایند از حرام