گنجور

 
صفی علیشاه

أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنّٰا أُنْزِلَ عَلَیْنَا اَلْکِتٰابُ لَکُنّٰا أَهْدیٰ مِنْهُمْ فَقَدْ جٰاءَکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیٰاتِ اَللّٰهِ وَ صَدَفَ عَنْهٰا سَنَجْزِی اَلَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیٰاتِنٰا سُوءَ اَلْعَذٰابِ بِمٰا کٰانُوا یَصْدِفُونَ (۱۵۷) هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّٰ أَنْ تَأْتِیَهُمُ اَلْمَلاٰئِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیٰاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیٰاتِ رَبِّکَ لاٰ یَنْفَعُ نَفْساً إِیمٰانُهٰا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمٰانِهٰا خَیْراً قُلِ اِنْتَظِرُوا إِنّٰا مُنْتَظِرُونَ (۱۵۸) إِنَّ اَلَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کٰانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْ‌ءٍ إِنَّمٰا أَمْرُهُمْ إِلَی اَللّٰهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمٰا کٰانُوا یَفْعَلُونَ (۱۵۹) مَنْ جٰاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثٰالِهٰا وَ مَنْ جٰاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلاٰ یُجْزیٰ إِلاّٰ مِثْلَهٰا وَ هُمْ لاٰ یُظْلَمُونَ (۱۶۰)

یا گوئید اگر آنکه فرو فرستاده شده بود بر ما کتاب هر آینه بودیم هدایت‌یافته‌تر از ایشان پس بدرستی که آمد شما را حجتی از پروردگارتان و هدایت و رحمتی پس کیست ستمکارتر از آنکه تکذیب کرد آیتهای خدا را و اعراض کرد از آنها بزودی جزا می‌دهیم آنان را که اعراض می‌کنند از آیتهای ما بد عذابی بسبب بودنشان که اعراض می‌کردند (۱۵۷) آیا انتظار می‌برند مگر آنکه آید ایشان را ملائکه یا بیاید پروردگار تو یا بیاید بعضی از آیتهای پروردگارت روزی که بیاید بعضی از آیتهای پروردگارت نفع نمی‌دهد نفسی را ایمان آوردنش که نبوده ایمان آورده باشد از پیش یا کسب کرده باشد در ایمانش خیری بگو منتظر باشید بدرستی که ما منتظرانیم (۱۵۸) بدرستی که آنان که متفرق ساختند دینشان را و بودند گروه گروه نیستی تو از ایشان در چیزی جز این نیست که کارشان با خداست پس خبر دهد ایشان را بآنچه بودند که می‌کردند (۱۵۹) کسی که آورد نیکی را پس مر او راست ده چندان آن و کسی که آورد بدی را پس جزا داده نشود مگر مانندش و ایشان ستم کرده نشوند (۱۶۰)

یا که تا گویید بر ما زآن جناب

گر که بفرستاده بودندی کتاب

ما بُدیم أهدی ز ایشان بیسخن

از علو فهم و اکثار فطن

زآن تعمّق میکنیم اندر طلب

در فنون علم و اشعار و خطب

با وجود آنکه ما اُمّیستیم

صاحب عرفان و علمی نیستیم

هست تخصیص نصاری و یهود

محض شهرت کاندر آن دو فرقه بود

حاصل این قرآن فرستادیم زآن

تا نگویید ای گروه مکیان

چون کتاب آمد به ترسا و یهود

فهم ما ز ایشان بسی افزوده بود

گر به نامی بود یعنی در نسق

بر کس آیات و کتاب آید ز حق

ما بسی بودیم اولی زآنکه ما

برتریم از خلق در ذهن و ذکا

راه میرفتیم هم بهتر یقین

زآن کسان کاهل کتابند و امین

بر شما آمد پس از پروردگار

حجتی روشن به وجه انحصار

در بیانی بس فصیح از هر جهت

که شما را باشد آن لفظ و لغت

رهنمایی آمد و هم رحمتی

تا نماند راه عذر و علتی

رهنما و رحمت حق در نزول

یا که قرآن است بی شک یا رسول

کیست پس ظالم تر از آن در فرق

کرد کو تکذیب آیتهای حق

هم نمود اعراض از آن هم باز داشت

مردمان را زآنچه خود برجا گذاشت

زود ما بدهیم آنان را جزا

روی گرداندند کز آیات ما

بر عذابی بد چو بود اعراضشان

از کلام حق هم از اغماضشان

انتظار آیا برند از وهم و شک

تا به قبض روحشان آید ملک

یعنی ایشان را نباشد انتظار

بعد از این آیات و لطف کردگار

جز که آید سوی ایشان از سماک

آن فرشتۀ موت از بهر هلاک

یا که آید سویشان امری حلال

یعنی آن پروردگارت در مثال

یا که امر حق به قتل آن گروه

یا عذابی کآن سیه سازد وجوه

یا که بعضی زآن علامات و عذاب

آید ایشان را ز ربّت بیحجاب

باشد آثار قیامت این یقین

روزی آید که شود ظاهر خود این

آن زمان ایمان ندارد هیچ سود

بهر نفسی کش ز قبل ایمان نبود

یا نکرده کسب در ایمان خویش

هیچ فعلی نیک اندک یا که بیش

باشد این برهان که گر نبود عمل

دارد آن ایمان و دین بی شک خلل

گر کسی را باشد ایمان بر خدا

هر عمل را گفته او باشد جزا

ای محمّد(ص)، ای رسول نامدار

گو برید آیات ما را انتظار

که بر آن باشیم هم ما منتظر

در ظهورش تا که باشد مفتخر

آنکه بر تفریق دین خود شدند

با امامی هم به تشییع آمدند

فرقه فرقه آمدند ایشان تمام

گشت همره هر یکی با یک امام

تو از ایشان نیس تی ایشان ز تو

هر کسی بر فعل خود باشد گرو

یا که در چیزی تو ز ایشان نیستی

در امور از جمله مستغنیستی

غیر از این نبود که باشد با خدا

کار ایشان در عِقاب و در جزا

هست بس در الَّذِینَ فَرَّقُواْ

همچنین در لَّست مِنْهُم گفتگو

پارهای گویند اهل بدعتند

با گروه مشرکین در نسبتند

هست هم گویند ترسا و یهود

میتواند نسبتش بر جمله بود

هر کسی کانداخت در دین تفرقه

گشت راهش منحرف بر ذندقه

هر که دین را کرد بر دنیا بدل

بر هوای نفس خود در هر عمل

یا مبدل کرد حق را بر هوی

کرده او تفریق در دین خدا

زآنکه دین حق به جز توحید ن یست

واندر آن تفریق یا تردید نیست

پس قیامت بدهد ایشان را خبر

بر هر آنچه می کنند از خیر و شرّ

اُمّت مرحومه در آئین و کیش

فرقه ها گشتند از هفتاد بیش

او نه ز ایشان است و نه ایشان از او

بد رسد بر بد، نکویی بر نکو

هر که او آید به نیکی در عمل

ده برابر گیرد از نیکی بدل

نیست از ده قصد تعیین عدد

دادِ واجب را نباشد حصر و حد

کرد تعیین عدد بر اهل حس

کوست بر پاداش خیری ملتمس

وآنکه باشد طاعت، او را از وداد

کی بود پاداش فعلش هیچ یاد