گنجور

 
صفی علیشاه

یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِذٰا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی اَلْمَجٰالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اَللّٰهُ لَکُمْ وَ إِذٰا قِیلَ اُنْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اَللّٰهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ دَرَجٰاتٍ وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (۱۱) یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِذٰا نٰاجَیْتُمُ اَلرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوٰاکُمْ صَدَقَةً ذٰلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۲) أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوٰاکُمْ صَدَقٰاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تٰابَ اَللّٰهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا اَلصَّلاٰةَ وَ آتُوا اَلزَّکٰاةَ وَ أَطِیعُوا اَللّٰهَ‌ وَ رَسُولَهُ وَ اَللّٰهُ خَبِیرٌ بِمٰا تَعْمَلُونَ (۱۳)

ای آن کسانی که ایمان آوردید هرگاه گفته شود مر شما را جا واکنید در مجالس پس جا واکنید که جا وامی‌کند خدا برای شما و چون گفته شود که برخیزید تا بلند گرداند خدا آنان را که ایمان آوردند از شما و آنان را که داده شدند علم مرتبه‌ها و خدا بآنچه می‌کنید آگاه است (۱۱) ای آن کسانی که ایمان آوردید چون راز گوئید با رسول پس مقدم دارید میانه دو دست رازتان صدقه را آن بهتر است برای شما و پاکیزه‌تر پس اگر نیابید وجه صدقه را پس بدرستی که خدا آمرزنده مهربانست (۱۲) آیا می‌ترسید آن که مقدم دارید میانه دو دست راز گفتنشان صدقه‌ها را پس چون نگروید و پذیرفت خدا توبه از شما پس برپایدارید نماز را و بدهید زکاة را و اطاعت نمائید خدا و رسولش را و خدا آگاه است بآنچه می‌کنید (۱۳)

ای گروه مؤمنان چون بر شما

گفته گردد اینکه بگشایید جا

توسعه بدهید یعنی در جلوس

یکدگر را بی ز انکار و عبوس

جای پس بگشاده بر مردم کنید

تا گشاید جایتان حق بر مزید

از مکان و رزق و هم شرح صدور

همچنین اندر بهشت و در قبور

هم ز جا گویند برخیزید چون

زود برخیزید کاین بِه از سکون

یَرْفَعِ االلهُ الَّذِینَ آمَنُواْ

از شما در امتثال امر او

وآن کسان که علم را داده شدند

از شما تا رتبه ها سازد بلند

حق بود دانا بر آنچه میکنید

قدر فعل خود جزاء داده شوید

در حضور احمد (ص) صاحب خصال

مردمان بیهوده کردی قیل و قال

بی ز شغلی می نمودند اجتماع

دادی او را هر کس از حرفی صُداع

ز اجتماع خلق و اقوال فضول

می شد آن سلطانِ مشتاقان ملول

آمد آیت کای گروه مؤمنان

راز چون گویید با فخر زمان

پس به پیش آرید صدقه از قبول

در ارادة راز گفتن با رسول

دادن این صدقه باشد در سیر

مر شما را بهتر و پاکیزه تر

گفت این تا زحمت از وی کم شود

با وی آنکش دل بود همدم شود

چون رسید این آیت بس ارجمند

مر مزاحم مردمش کمتر شدند

اغنیاء از بخل و درویشان ز عُسر

امتحان این است ز اهل عُسر و یُسر

پس نیابید ار که هیچ از زرّ و سیم

بهر صدقه، حق غفور است و رحیم

راز گوید بی ز صدقه با رسول

صدقه از لا شیء حق دارد قبول

« جذبه »

داده هر چه بود او را از وجود

دادی ار هم چیزی او را باز بود

بُد صفی را یک دلی لبریز خون

آب چشم آن هم ببرد از تن برون

بس که در غمخانه بودش رنج و آه

بر تصدّق شد بدان زلف سیاه

سالها شد که ندارم زو خبر

تا چه آن سرگشته را آمد به سر

بُد سری آن هم ز دوش انداختم

پای کوبان در قماری باختم

در خراباتش نهادم بر کنار

زآنکه گفتندم در اینجا سر میار

من نه بیرون آمدم زآن کو دگر

نی در آن سوداء شدم محتاج سر

تا بپرسم حال آن شوریده را

گوی چوگانِ محبّت دیده را

گر ز هستی پرسی آن از دوست بود

آنچه از او بُد، برد و باقی پوست بود

من چه دارم تا دهم در راه دوست

بشنوم تا زآن دهان آواز دوست

من کجا بودم کنون اینجا کجاست

نظم تفسیرم چه شد گو گر بجاست

آری اندر راز ماندی با رسول

چون نبودت صدقه در کوی قبول

می بترسیدید آیا خود شما

که دهید از راز گفتن صدقه ها

یعنی اندر راز گفتن با رسول

بیشتر بدهید صدقه بی نکول

چون نکردید این چنین پس بازگشت

بر شما حق یعنی از صدقه گذشت

کرد عفو او فَأقِیمُواْ الصلَوة

وَأطِیعُواْ االلهَ وَ آتُواْ الزَّکَوة

آورید از روی ایمان و اصول

پیروی ز امر خداوند و رسول

هم خدا داناست بر اعمالتان

پس جزاء بدهد به وفق حالتان