بسم االله الرحمن الرحیم
اِقْتَرَبَتِ اَلسّٰاعَةُ وَ اِنْشَقَّ اَلْقَمَرُ (۱) وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ (۲) وَ کَذَّبُوا وَ اِتَّبَعُوا أَهْوٰاءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ (۳) وَ لَقَدْ جٰاءَهُمْ مِنَ اَلْأَنْبٰاءِ مٰا فِیهِ مُزْدَجَرٌ (۴) حِکْمَةٌ بٰالِغَةٌ فَمٰا تُغْنِ اَلنُّذُرُ (۵) فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یَوْمَ یَدْعُ اَلدّٰاعِ إِلیٰ شَیْءٍ نُکُرٍ (۶) خُشَّعاً أَبْصٰارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ اَلْأَجْدٰاثِ کَأَنَّهُمْ جَرٰادٌ مُنْتَشِرٌ (۷) مُهْطِعِینَ إِلَی اَلدّٰاعِ یَقُولُ اَلْکٰافِرُونَ هٰذٰا یَوْمٌ عَسِرٌ (۸)
بنام خدای بخشاینده مهربان
نزدیک شد قیامت و شکافت خورد ماه (۱) و اگر بینند آیتی روی گردانند و گویند سحریست همیشگی (۲) و تکذیب کردند و پیرو شدند خواهشهاشان را و هر امری قرار گیرنده است (۳) و بتحقیق آمد ایشان را از اخبار آنچه در آنست منزجر شدن (۴) حکمتی است کامل پس سود ندهد بیم دادان (۵) پس اعراض کن از ایشان روزی که میخواند خواننده بسوی بسوی چیز ناخوش داشته (۶) فرو رفتها چشمهاشان بیرون آیند از قبرها گویا ایشانند ملخ پراکنده (۷) بشتاب روندگان بسوی آن خواننده گویند کافران که این روزیست دشوار (۸)
اقتربت الساعة و انشق القمر
وقت شد نزدیک و مه بشکافت بر
هست اغلب اهل ملت را قبول
که قمر شق شد به انگشت رسول
بعض هم گویند هست این انشقاق
از علامات قیامت در سیاق
آنکه گفت این گشت واقع، راست گفت
خود قیامت احمد (ص) است اندر نهفت
وز نشانهایش بود شقّ قمر
نیست این معنی شگفت اندر نظر
داده باشد گر قیامت را نشان
در وجود خویشتن بر منکران
نزد عارف این معانی بیّن است
گر نفهمد بسته چشمی ممکن است
گر ببینند آیتی این کافران
از علامتهای قدرت در زمان
می کنند اعراض اندر جهر و سرّ
می بگویند این است سحری مستمر
مر ورا دارند بر کذب و کنند
پیروی ز اهواء خود بَدکیش چند
کُلُّ أمرٍ مستَقِر گیرد قرار
جای خود هر امر یعنی در مدار
آمد اهل مکه را در ناحیه
از خبرهای قرون ماضیه
آنچه در آن باز دارنده بود
از مناهی کآفت بنده بود
حکمتی بالغ در آن است از مقال
که رسیده است آن به سرحد کمال
حکمة بالغ فما تغنی النذر
یوم یدع الداع الی شیئی نگر
سود ندهند انبیاء بر امّتان
نشنوند ار حرفشان را رایگان
پس بگردان روی از ایشان بی جدال
تا شوی مأمور از حق بر قتال
آن چنان روزی که خوانند از سرشت
آن یکی خواننده ای بر شیء زشت
چشمهاشان آن زمان افتاده پیش
که درآیند از قبور از خوف خویش
گویی ایشانند روز واهمه
چون ملخ های پراکنده همه
جانب داعی شتابند آن زمان
یا که گردنها کشند از هر مکان
کافران گویند از شوریده بخت
این به ما روزی است بس دشوار و سخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.