گنجور

 
صفی علیشاه

وَ مٰا خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّٰ لِیَعْبُدُونِ (۵۶) مٰا أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ مٰا أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ (۵۷) إِنَّ اَللّٰهَ هُوَ اَلرَّزّٰاقُ ذُو اَلْقُوَّةِ اَلْمَتِینُ (۵۸) فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحٰابِهِمْ فَلاٰ یَسْتَعْجِلُونِ (۵۹) فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ یَوْمِهِمُ اَلَّذِی یُوعَدُونَ (۶۰)

و ما نیافریدیم جن و انس را مگر برای آنکه بپرستند مرا یا بشناسند مرا (۵۶) نمی‌خواهم از ایشان هیچ روزی و نمی‌خواهم که اطعام کنند مرا (۵۷) بدرستی که خدا اوست روزی دهنده صاحب قوت قوی (۵۸) پس بدرستی که مر آنان را که ظلم کردند نصیب است مانند نصیب یارانشان پس نباید که بشتاب خواهند از من (۵۹) پس وای بر آنان که کافر شدند از روزشان که وعده داده می‌شوند (۶۰)

نافریدیم ایچ جن و انس را

جز که بپرستند ما را از ولا

نی که حق را حاجتی بر طاعت است

فیض بخشی بلکه اصل علت است

آفرید او تا که بر مقصود او

بهره ور گردند خلق از جود او

لیک طاعت بود موجب بر ثواب

تا برند از گنج او دُر بیحساب

راه گنج از جود بر خلقان نمود

این هم از اکرام او بر خلق بود

تا به نیکان فیض او بهتر رسد

ور نه او روزی دهد بر نیک و بد

گفت رزقی من از این مخلوق دون

می نخواهم مآ أرِید أن یُطْعِمُون

بلکه باشد از صفات فعل من

که دهم رزق و گلو، طعمه و دهن

حق تعالی اوست روزی بخش و بس

کیست جز او تا دهد روزی به کس

او بود ذوالقوّه و ذی اقتدار

در توانایی متین و استوار

پس بود بهر ستمکاران ذنوب

چون ذنوب یاورانشان بر وجوب

بهره ای یعنی که باشد از عذاب

مقتضی این است بر عدل و ثواب

پس نباید تا کنند ایشان شتاب

در وقوع وعدة حق بر عذاب

وای پس بر کافران از روزشان

روز وعده کوست رنج اندوزشان

وآن بود روز قیامت یا که بدر

تنگ شد مر کافران را قلب و صدر

وعدة حق اندر او نبود خلاف

زهره ها آن روز گردد صد شکاف