گنجور

 
صفی علیشاه

وَ لَقَدْ أَخَذَ اَللّٰهُ مِیثٰاقَ بَنِی إِسْرٰائِیلَ وَ بَعَثْنٰا مِنْهُمُ اِثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً وَ قٰالَ اَللّٰهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ اَلصَّلاٰةَ وَ آتَیْتُمُ اَلزَّکٰاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اَللّٰهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئٰاتِکُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنّٰاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذٰلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوٰاءَ اَلسَّبِیلِ (۱۲) فَبِمٰا نَقْضِهِمْ مِیثٰاقَهُمْ لَعَنّٰاهُمْ وَ جَعَلْنٰا قُلُوبَهُمْ قٰاسِیَةً یُحَرِّفُونَ اَلْکَلِمَ عَنْ مَوٰاضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمّٰا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لاٰ تَزٰالُ تَطَّلِعُ عَلیٰ خٰائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاّٰ قَلِیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اِصْفَحْ إِنَّ اَللّٰهَ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ (۱۳) وَ مِنَ اَلَّذِینَ قٰالُوا إِنّٰا نَصٰاریٰ أَخَذْنٰا مِیثٰاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمّٰا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَیْنٰا بَیْنَهُمُ اَلْعَدٰاوَةَ وَ اَلْبَغْضٰاءَ إِلیٰ یَوْمِ اَلْقِیٰامَةِ وَ سَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اَللّٰهُ بِمٰا کٰانُوا یَصْنَعُونَ (۱۴) یٰا أَهْلَ اَلْکِتٰابِ قَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولُنٰا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمّٰا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ اَلْکِتٰابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جٰاءَکُمْ مِنَ اَللّٰهِ نُورٌ وَ کِتٰابٌ مُبِینٌ (۱۵) یَهْدِی بِهِ اَللّٰهُ‌ مَنِ اِتَّبَعَ رِضْوٰانَهُ سُبُلَ اَلسَّلاٰمِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ اَلظُّلُمٰاتِ إِلَی اَلنُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ (۱۶) لَقَدْ کَفَرَ اَلَّذِینَ قٰالُوا إِنَّ اَللّٰهَ هُوَ اَلْمَسِیحُ اِبْنُ مَرْیَمَ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ مِنَ اَللّٰهِ شَیْئاً إِنْ أَرٰادَ أَنْ یُهْلِکَ اَلْمَسِیحَ اِبْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً وَ لِلّٰهِ مُلْکُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ مٰا بَیْنَهُمٰا یَخْلُقُ مٰا یَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ عَلیٰ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۱۷) وَ قٰالَتِ اَلْیَهُودُ وَ اَلنَّصٰاریٰ نَحْنُ أَبْنٰاءُ اَللّٰهِ وَ أَحِبّٰاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشٰاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشٰاءُ وَ لِلّٰهِ مُلْکُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ مٰا بَیْنَهُمٰا وَ إِلَیْهِ اَلْمَصِیرُ (۱۸) یٰا أَهْلَ اَلْکِتٰابِ قَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولُنٰا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلیٰ فَتْرَةٍ مِنَ اَلرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مٰا جٰاءَنٰا مِنْ بَشِیرٍ وَ لاٰ نَذِیرٍ فَقَدْ جٰاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ وَ اَللّٰهُ عَلیٰ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۱۹) وَ إِذْ قٰالَ مُوسیٰ لِقَوْمِهِ یٰا قَوْمِ اُذْکُرُوا نِعْمَتَ اَللّٰهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیٰاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتٰاکُمْ مٰا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ اَلْعٰالَمِینَ (۲۰) یٰا قَوْمِ اُدْخُلُوا اَلْأَرْضَ اَلْمُقَدَّسَةَ اَلَّتِی کَتَبَ اَللّٰهُ لَکُمْ وَ لاٰ تَرْتَدُّوا عَلیٰ أَدْبٰارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خٰاسِرِینَ (۲۱)

و بدرستی که گرفتیم پیمان بنی اسرائیل را و برانگیزانیدیم از ایشان و دوازده سالار و گفت خدا که من با شمایم هر آینه اگر بپا دارید نماز را و بدهید زکاة را و بگروید برسولانم و نیرو دهید ایشان را و وام دهید خدا را وامی نیکو هر آینه درگذرانم از شما بدیها شما را و در آورم شما را در بهشتها که می‌رود از زیرشان نهرها پس آنکه کافر شد پس از آن از شما پس بدرستی که گم شد میان راه (۱۲) پس بسبب شکستن ایشان بپیمانشان را لعنت کردیمشان و کردیم دلهای ایشان را سخت می‌گردانند سخنان را از جاهایش و فراموش کردند بهره از آنچه پند داده شدند بآن و همیشه دیده‌ور شوی بر ناراستی از ایشان مگر اندکی از ایشان پس درگذر از ایشان و رو بگردان بدرستی که خدا دوست دارد نیکوکاران را (۱۳) و از آنان که گفتند بدرستی که ما ترسایانیم گرفتیم پیمانشان را پس فراموش کردند بهره از آنچه پند داده شدند بآن پس برآغالاندیم میانشان دشمنی و کینه تا روز قیامت و زود باشد که آگاه گرداندشان خدا بآنچه بروند می‌کردند (۱۴) ای اهل نامه بدرستی که آمد شما را فرستاده ما که بیان کند برای شما بسیاری از آنچه بودید پنهان می‌داشتید از نامه و درگذرد از بسیاری بحقیقت آمد شما را از خدا نوری و کتابی روشن (۱۵) راه می‌نماید بآن خدا کسی را که پیروی می‌کند رضایش را براههای سلامتی و بیرون میارد ایشان را از تاریکیها بروشنایی باذنش و هدایت می‌کند ایشان را براه راست (۱۶) بتحقیق کافر شدند آنان که گفتند بدرستی که اوست مسیح پسر مریم بگو پس کیست که منع کند از خدا چیزی را اگر خواهد که هلاک کند مسیح پسر مریم و مادرش و هر که در زمین است همه و مر خدا راست پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست می‌آفریند آنچه خواهد و خدا بر همه چیزی تواناست (۱۷) و گفتند یهودان و ترسایان ماییم پسران خدا و دوستان او بگو پس چرا عذاب می‌کند شما را بگناهانتان بلکه شما انسانید از جمله آنکه آفرید می‌آمرزد مر آن را که خواهد و عذاب می‌کند آن را که خواهد و مر خدا راست پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست و بسوی اوست مرجع (۱۸) اهل اهل کتاب بتحقیق آمد شما را رسول ما بیان می‌کند برای شما بر فاصله از رسولان مبادا که بگویید نیامد ما را هیچ مژده‌دهنده‌ای و بیم‌کننده پس بدرستی که آمد شما را مژده‌دهنده و بیم‌کننده و خدا بر همه چیزی تواناست (۱۹) و هنگامی که گفت موسی مر قومش را ای قوم یاد کنید نعمت خدا را بر شما چون گردانید در شما پیغمبرانی و گردانید شما را پادشاهان و داد شما را آنچه را که نداد به هیچ یک از جهانیان (۲۰) ای قوم من داخل شوید آن زمین پاک گردانیده را که نوشت خدا برای شما و باز پس مروید بر پشتهاتان پس بگردید زیانکاران (۲۱)

حق ز اسرائیلیان بگرفت چون

عهد بهر جنگ جبّارانِ دون

تا موافق جمله با موسی شوند

سوی شام از مصر ز امر حق روند

پس دو و ده از نقیبان بصیر

بهرشان کردیم تعیین در مسیر

حق تعالی گفت با آنها که من

با شما هستم به هر جا بی سخن

در زمین شام چون آرید رو

میدهم نصرت شما را بر عدو

گر بپا دارید با شرطش صلات

هم دهید از مال بر مسکین زکات

بر رسولان آورید ایمان تمام

تقویت ز ایشان کنید از هر مقام

بر خدا بدهید قرض از رزق و مال

قرض نیکو یعنی از وجه حلال

قرض، انفاق است اندر راه حق

از خلوص و بندگی بر مستحق

درگذارم تا گناهان از شما

اندر آرم در بهشتِ پُر نوا

بوستانی کآن مصون است از خزان

نهرها از زیر آن باشد روان

پس هر آن کو بعد از این عهد اکید

گشت کافر غیر گمراهی ندید

گمرهی را کرده بر خویش اختیار

وز طریق راست باشد برکنار

پس یقین ز اشکستن پیمانشان

باز راندیم از در احسانشان

هم بگرداندیم زآن سستی بسی

در عقوبت قلبهاشان را قسی

قلب قاسی از نشان دوزخ است

درخور آن سست عهدی این فخ است

میکنند از عمد تحریف کلام

در قساوت این عمل باشد تمام

حرف تورات از مقام و موضعش

می بگردانند بر ناموقعش

منقلب یعنی به تأویلات خام

میکنند احکام تورات و کلام

حفظ وافی رفتشان یکجا ز یاد

که بر ایشان حق به وعظ و پند داد

نیست زایل اطلاعت بر یهود

وآن خیانتها کز ایشان رخ مود

دائم اعنی آگهی از حالشان

تا چه باشد پیشه و افعالشان

خائنند و بَد سیَر جز اندکی

که نماندند از دیانت در شکی

پس تو ز ایشان درگذر، یعنی بپوش

آن قبایح وز بیانش شو خموش

محسنان را دوست میدارد خدا

نیک باشد عفو و صَفح از هر خطا

عفو، احسان است و بس مستحسن است

گر به کافر یا که آن بر مؤمن است

همچنین زآنها که گفتندی صریح

ما نصاراییم و از شهر مسیح

بود نصران قریه ای کآنجا مکان

داشت عیسی، نام نصرانی است زآن

ما نصاراییم و ز انصار خدا

پس به هر تقدیر بگرفتیم ما

زآن جماعت نیز پیمانی که بود

بر همانسان که گرفتیم از یهود

همچنان کردند ترک آن قوم نیز

بهره ای کآن بود وافی در تمیز

داده بودیم آنچه را بر یادشان

از ظهور احمد کامل نشان

پس به آن شومی برافکندیم نیز

دشمنی مابینشان تا رستخیز

زود باشد که دهد حقشان خبر

بر هر آنچه می کنند از بَد سیَر

ای یهود و ای نصاری بر شما

مر رسولی با کتاب آمد ز ما

میکند روشن شما را از کتاب

آنچه مخفی میکنید از فصل و باب

وز کثیری زآن کند عفو از شما

که همی دارید آن را در خفا

آمد از حق بر شما نوری عیان

هم کتابی کوست روشن بالبیان

می نماید حق به خلق اندر ایاب

ره ز وی یعنی که از نور و کتاب

در هدایت نور حق، پیغمبر است

یا ولی ای کو به دانایی سر است

تابع رضوان او، راه سلام

هست باز از هر طرف بر وی تمام

یعنی آن کو خواست خوشنودیِ وی

باشد از آفات ایمن پی به پی

می نماید خارج از ظلماتشان

سوی نور و ایمن از آفاتشان

این بود با اذن او یعنی که خواست

بهر ایشان تا نماید راه راست

وآنکه کافر گشت و گفت از ناروا

مر مسیح ابن مریم را خدا

ابن مریم بودنش باشد گواه

اندر این کو بنده باشد نه اِله

زآنکه مریم بوده زو اکبر به سال

نیست حادث را خدایی در مجال

کیست کو پس مالک او تا از خدا

منع سازد هیچ شیئی برملا

گر عیان گردد اراده دیگرش

که هلاک آید مسیح و مادرش

یا هر آن چیزی که باشد در زمین

جمله را نابود فرماید چنین

از خدا باشد زمین و آسمان

وآنچه باشد این دو را اندر میان

آفریند هر چه خواهد در زمین

همچو آدم کآفرید از ماء و طین

خلق حو ّا بی ز اُم چون کرده بود

بی پدر هم خلقت عیسی نمود

بی اَب و اُم مینماید خلق گاه

همچو آدم را که از خاک سیاه

آفریند بی پدر همچون مسیح

یا که بی مادر چو حوّایی صریح

حق بود قادر به هر چیزی به راست

می تواند کرد هر کاری که خواست

از غلط گفتند ترسا و یهود

ما پسرهای خداییم از نمود

هم احبای خدا و ابناء و یار

کی معذّب گردد از پروردگار

گو چگونه پس نماید حق عذاب

مر شما را در ذنوب بیحساب

زآنکه فعلی هیچ بی پاداش نیست

ور بود بیرون ز عدل و ایمنی است

نیست هم پاداش فعل دیگری

بر دگر کس راجع اندر منظری

هر کسی یابد جزای کار خویش

خود رسد بر فخر خو یش و عار خویش

چون شما دارید هر یک اعتراف

بر عذاب هر دو عالم بی خلاف

عِجل را کردید سجده از فسون

حکم شد کز یکدگر ریزید خون

پس نه احباب و نه ابناء اللّهید

بل بشر باشید و خلق ار آگهید

همچو دیگرها که خلقند و بشر

از حق آیدشان جزای خیر و شرّ

بر ارداة اوست غفران و عذاب

مستحق تا کیست بر عفو و عِقاب

بر سماوات و زمین شاه است او

هم به او برگشت هر یار و عدو

آمد ای اهل کتاب از نزد ما

بر شما پیغمبری صاحب لوا

بر شما روشن نماید او سبل

بر زمان فترت از وحی و رسل

چونکه گویید از طریق اعتذار

بهر ما نامد رسول از کردگار

تا که بدهد مژده بر ما یا که بیم

آمد آن کس با چنین وصف عظیم

تا که باشد امتحان جزء و کل

خارها موضوع گردد هم ز گل

حق فرستاد انبیاء را پی به پی

چون توانا باشد او بر کلّ شیء

ای محمّد(ص) آور از موسی به یاد

چونکه گفت او قوم خود را از وداد

کای گروه از نعمت رب ّ العباد

که شما را داده او، آرید یاد

چونکه گردانید او پیغمبران

در شما هم باز شاهان و سران

بر شما داد آنچه از خلق جهان

بر کسی آن را نداد از انس و جان

چون شکاف بحر و نزل مائده

تا شما را باشد افزون فائده

ای گروه من درآیید از رضا

در زمینی پُر فواکه پُر نوا

کآن فلسطین است یا خود ارض شام

یا بود بیت المقدس آن به نام

آن زمین که حق نوشته بر شما

نزد قسمت تا در آن گیرید جا

چونکه ایشان را ز جبّاران هراس

بود در دل می نمودند التماس

تا به سوی مصر برگردند باز

با نقیبان بودشان این گونه راز

کاش ما را بود سالاری به پیش

بازمان میبرد تا بر جای خویش