گنجور

 
صفی علیشاه

وَ لَقَدْ نَجَّیْنٰا بَنِی إِسْرٰائِیلَ مِنَ اَلْعَذٰابِ اَلْمُهِینِ (۳۰) مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کٰانَ عٰالِیاً مِنَ اَلْمُسْرِفِینَ (۳۱) وَ لَقَدِ اِخْتَرْنٰاهُمْ عَلیٰ عِلْمٍ عَلَی اَلْعٰالَمِینَ (۳۲) وَ آتَیْنٰاهُمْ مِنَ اَلْآیٰاتِ مٰا فِیهِ بَلٰؤُا مُبِینٌ (۳۳) إِنَّ هٰؤُلاٰءِ لَیَقُولُونَ (۳۴) إِنْ هِیَ إِلاّٰ مَوْتَتُنَا اَلْأُولیٰ وَ مٰا نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ (۳۵) فَأْتُوا بِآبٰائِنٰا إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ (۳۶) أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَکْنٰاهُمْ إِنَّهُمْ کٰانُوا مُجْرِمِینَ (۳۷) وَ مٰا خَلَقْنَا اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ مٰا بَیْنَهُمٰا لاٰعِبِینَ (۳۸) مٰا خَلَقْنٰاهُمٰا إِلاّٰ بِالْحَقِّ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ (۳۹)

و بتحقیق نجات دادیم بنی اسرائیل را از عقوبت خوارکننده (۳۰) از فرعون بدرستی که او بود برتری جوینده از اسراف‌کنندگان (۳۱) و بتحقیق اختیار کردیم ایشان را بر دانشی بر جهانیان (۳۲) و دادیمشان از آیتها آنچه بود در آن نعمتی آشکار (۳۳) بدرستی که اینها هر آینه می‌گویند (۳۴) نیست آن جز مردنمان نخست و نباشیم ما زنده‌کرده‌شوندگان (۳۵) پس بیاورید پدران ما را اگر هستید راستگویان (۳۶) آیا ایشان بهترند یا قوم تبع و آنان که بودند پیش از ایشان هلاک کردیم ایشان را بدرستی که ایشان بودند گناهکاران (۳۷) و نیافریدیم آسمانها و زمین را و آنچه میان آن دوتاست بازی‌کنندگان (۳۸) نیافریدیم آن دو را مگر بحق و لکن اکثر ایشان نمی‌دانند (۳۹)

خود نمودیم آل اسرائیل را

از عذاب خوار سازنده رها

که بُد از فرعونشان بسیار و بد

بود او عالی و بگذشته ز حد

برگزیدیم او و قومش را چنین

از ره دانش بر اهل عالمین

علم یعنی بودمان از ماسبق

که به فضلند این جماعت مستحق

وز نشانهاشان بدادیم از قرار

آنچه در آن نعمتی بود آشکار

مر بلاء را خواند نعمت زآنکه آن

هر کسی را هست مانا امتحان

می بگویند این گروه اعنی قریش

در جواب مؤمنان ز انکار و طیش

نیست آخر کار ما اندر عیان

جز که از مرگ نخستین در جهان

بعد از این نبود حیاتی نیست شک

زنده هم ما می نگردیم ایچ یک

گر شما باشید در این راستگو

آورید آباء ما را رو به رو

بهترند آیا قریش اندر سند

یا که قوم تُبع از روی عدد

وآن کسان کز قوم تُبع نیز پیش

بوده اند و در عدد ز اندازه بیش

ما نمودیم آن جماعت را تباه

چون ز حد بگذشته بودند از گناه

بوده تُبع حق پرست و خوب او

کنیتش مانا ابو ایوب او

خود مسلمان بوده است و حق پرست

قوم او دور از خِرد، مغرور و مست

حال او گر خواهی از تاریخ خوان

نیست در این نظم گنجا شرح آن

نافریدیم این سماوات و زمین

وآنچه باشد بین آنها لَا عبین

نافریدیم این دو را الاّ به حق

لیک نادانند اکثر زین نسق