فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمٰا أَرْسَلْنٰاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلاَّ اَلْبَلاٰغُ وَ إِنّٰا إِذٰا أَذَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ مِنّٰا رَحْمَةً فَرِحَ بِهٰا وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِمٰا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ اَلْإِنْسٰانَ کَفُورٌ (۴۸) لِلّٰهِ مُلْکُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ یَخْلُقُ مٰا یَشٰاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشٰاءُ إِنٰاثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشٰاءُ اَلذُّکُورَ (۴۹) أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرٰاناً وَ إِنٰاثاً وَ یَجْعَلُ مَنْ یَشٰاءُ عَقِیماً إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ (۵۰) وَ مٰا کٰانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اَللّٰهُ إِلاّٰ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَرٰاءِ حِجٰابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مٰا یَشٰاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ (۵۱) وَ کَذٰلِکَ أَوْحَیْنٰا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنٰا مٰا کُنْتَ تَدْرِی مَا اَلْکِتٰابُ وَ لاَ اَلْإِیمٰانُ وَ لٰکِنْ جَعَلْنٰاهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِنٰا وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ (۵۲) صِرٰاطِ اَللّٰهِ اَلَّذِی لَهُ مٰا فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ مٰا فِی اَلْأَرْضِ أَلاٰ إِلَی اَللّٰهِ تَصِیرُ اَلْأُمُورُ (۵۳)
پس اگر روی گردانند پس نفرستادیم تو را بر ایشان نگهبان نیست بر تو جز رسانیدن و بدرستی که ما چون چشانیدیم انسان را از خود رحمتی شاد میشود بآن و اگر برسد ایشان را ضرری بسبب آنچه پیش فرستاد دستهاشان پس بدرستی که انسان سخت ناسپاس است (۴۸) مر خدا راست پادشاهی آسمانها و زمین میآفریند آنچه میخواهد میبخشد مر آن را که میخواهد مؤنثها و میچشد مر آن را که میخواهد مذکرها (۴۹) یا هر دو میدهد ایشان را مذکرها و مؤنثها و میگرداند آن را که میخواهد نازاینده بدرستی که اوست دانای توانا (۵۰) و نباشد مر انسانی را که سخن کند او را خدا مگر بوحی یا از پس حجاب یا بفرستادن رسولی پس وحی کند باذنش آنچه خواهد بدرستی که اوست رفیع حکیم (۵۱) و همچنین وحی کردیم بتو روحی را از امر خود نبودی که بدانی چیست کتاب و نه ایمان و لیکن گردانیدیم آن را نوری که هدایت میکنیم بآن آن را که خواهیم از بندگان خود و بدرستی که هر آینه راهنمایی براه راست (۵۲) راه خدایی که مر او راست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است دانسته باشید که بخدا باز میگردد کارها (۵۳)
پس بگردانند روی از مشرکان
از اجابت دعوتت را بالعیان
پس نبفرستاده ایم اندر ظهور
ما بر ایشانت نگهبان در امور
بر تو نبود ای پیمبر جز بلاغ
از قبول و ردّشان می جو فراغ
چون چشانیم آدمی را ما ز خود
رحمتی خوشنود گردد بی ز حد
ور بد ایشان را رسد کم یا که بیش
دستهاشان زآنچه بفرستاده پیش
پس بود انسان در آن دم ناسپاس
یاد نارد خیر پیش آن ناشناس
شاهی ارض و سماء باشد ز حق
آفریند خواهد آنچه از ماخَلَق
هر که را خواهد ببخشد دختر او
یا پسر چون کرد اراده دیگر او
جفت بخشد یا که دختر یا پسر
هم به هر بطنی خلاف یکدگر
هم بگرداند عقیم آن را که خواست
اوست دانا و توانا خود به راست
می نشاید آدمی را در بنا
اینکه تا گوید سخن با وی خدا
جز به وحی اعنی که از راه نهان
یا به القاء یا به الهام است آن
یا سخن می گوید از پشت حجاب
که سخنگو نیست مرئی در خطاب
یا رسولی را فرستد از ملک
تا سخن گوید بشر را بی ز شک
تا کند القاء کلام ذوالعطاء
بر وی از رخصت به حکم مَایَشَآء
اوست برتر زآنکه آید در بصر
بل سخن گوید به حکمت با بشر
گه کلام از او رسد بی واسطه
گه ملک باشد سبب در رابطه
وحی کردیم این چنین بر انبیا
وحی شد قرآن به سویت ز امر ما
روح قرآن را بدان گفت از جهات
که قلوب مرده زآن یابد حیات
یا مراد از روح باشد جبرئیل
آن امین وحی خلاّق جلیل
تو نبودی پیش از وحی ای عزیز
اینکه تا دانی بود قرآن چه چیز
این نبی مَا کُنْتَ تَدرِی مَا الْکِتَاب
هم نه از دعوت به ایمان و ایاب
لیک گرداندیم آن را روشنی
تا که بنماییم ره با ایمنی
هر که را از بندگان خواهیم خود
ره به آن نورش نماییم از رشد
تو به راه راست میخوانی به فرض
راه حق کو را سماوات است و ارض
می بدانید اینکه جمله سوی حق
بازگردد کارهای ماخَلَق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.