گنجور

 
صفی علیشاه

مَنْ کٰانَ یُرِیدُ حَرْثَ اَلْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کٰانَ یُرِیدُ حَرْثَ اَلدُّنْیٰا نُؤْتِهِ مِنْهٰا وَ مٰا لَهُ فِی اَلْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ (۲۰) أَمْ لَهُمْ شُرَکٰاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ اَلدِّینِ مٰا لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اَللّٰهُ وَ لَوْ لاٰ کَلِمَةُ اَلْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّ اَلظّٰالِمِینَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (۲۱) تَرَی اَلظّٰالِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمّٰا کَسَبُوا وَ هُوَ وٰاقِعٌ بِهِمْ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ فِی رَوْضٰاتِ اَلْجَنّٰاتِ لَهُمْ مٰا یَشٰاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذٰلِکَ هُوَ اَلْفَضْلُ اَلْکَبِیرُ (۲۲) ذٰلِکَ اَلَّذِی یُبَشِّرُ اَللّٰهُ عِبٰادَهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ قُلْ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِی اَلْقُرْبیٰ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهٰا حُسْناً إِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ شَکُورٌ (۲۳)

کسی که اراده می‌کند زراعت آخرت را می‌افزائیم او را در زراعتش و کسی که اراده می‌کند زراعت دنیا را می‌دهیمش از آن و نیست مر او را در آخرت هیچ بهره (۲۰) بلکه مر ایشان‌راست شریکان آئین نهادند برای ایشان از دین آنچه را دستوری نداد بآن خدا و اگر نبود کلمه فصل یعنی تقدیر تأخیر هر آینه حکم کرده شده بود میانشان و بدرستی که ستمکاران مر ایشان‌راست عذابی دردناک (۲۱) بینی ستمکاران را ترسندگان از آنچه کسب کردند و آن واقعست بر ایشان و آنان که گرویدند و کردند کارهای شایسته باشند در چمنهای (باغات) بهشتها مر ایشان‌راست آنچه خواهند نزد پروردگارشان آنست آن تفضلی بزرگ (۲۲) اینست آنچه مژده می‌دهد خدا بندگانش را آنان که ایمان آوردند و کردند کارهای شایسته بگو نمی‌خواهم از شما بر آن مزدی مگر دوستی در قرابت و کسی که کسب کند خوبی را می‌افزائیم مر او را در آن خوبی بدرستی که خدا آمرزنده شکرپذیر است (۲۳)

کرد اراده هر که حَرث آن سرای

حَرث او زاید نماییم از عطای

هر یکی را در عوض ما هفتصد

می دهیم اندر جزاء، بل بی عدد

وآنکه دنیا باشد از کِشتش امید

زآن دهیم او را نصیبی نی مزید

نیست یعنی ز آخرت هیچش نصیب

بهر خاری ترک گل کرد این عجیب

هر که کرد او طاعت از بهر خدا

حق بسازد کار او را در دو جا

در دو عالم باشد او را کار ساز

قلب او از غیر دارد بی نیاز

وآنکه باشد خیر دنیا نیّتش

بر تشتّت رو نهد جمعیتش

حاصل او رزق مقسوم است و بس

نیستش بر خیر عقبی دسترس

کافران را بلکه هست انبازها

از شیاطین در عیان و در خفا

بهر ایشان آن شیاطین وضع کیش

کرده نی با اذن حق کز رای خویش

گر نبودی قول فصل اندر قضاء

حکم یوم الفصل یعنی ز اقتضاء

یا نبود از سبق وعده در صدور

حکم حق را بینشان یوم النشور

در میان مؤمنان و کافران

کرده می شد حکم حق اندر زمان

بهر استمکارگان اندر جزا

مر عذابی دردناک است از خدا

مشرکان بینی تو در یوم الحساب

بس هراسان زآنچه کردند اکتساب

وآنگهی باشد فرود آینده خود

سوی ایشان مر جزای فعل بد

وآن کسان که بگرویدند از عیان

کرده اند اعمال نیک اندر جهان

هستشان در روضۀ جنّات جای

بهرشان هست آنچه خواهند از خدای

نزد آن پروردگار بی نظیر

وین مر ایشان را بود فضلی کبیر

این بشارت باشد از پروردگار

بر عباد مؤمن شایسته کار

گو که بر تبلیغ احکام خدا

هیچ مزدی من نخواهم از شما

گفت با پیغمبر انصار از وداد

دخل تو اندک بود خرجت زیاد

گر که گویی آوریم اموال خویش

تا نمایی جمله صرفِ حال خویش

آمد آیت که نخواهم از شما

هیچ چیز الاّ که حبّ اقربا

جز مودّت خود به نزدیکان من

می نخواهم از شما در هر زمن

وآن بود حبّ علی(ع) و فاطمه(س)

وآن دو سبط پاک ز آلایش همه

فرقتین این قول دارند استوار

کاقربای اوست مخصوص این چهار

کسب نیکی هر کند با این وداد

میکنم آن نیکویی در وی زیاد

حق بود آمرزگار از هر خطاء

هم شکور اعنی فزاید بر جزاء

آمد آیت چون به حبّ اقرباء

بعضی آن را برگرفتند افتراء

که مگر خواهد رسول نیک نام

کاهل بیتش بعد از او باشند امام

نیست یعنی حکم حق، بل میل اوست

کاهل او را مردمان دارند دوست