گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

وَ إِذٰا ضَرَبْتُمْ فِی اَلْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنٰاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ اَلصَّلاٰةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا إِنَّ اَلْکٰافِرِینَ کٰانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِیناً (۱۰۱) وَ إِذٰا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ اَلصَّلاٰةَ فَلْتَقُمْ طٰائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذٰا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرٰائِکُمْ وَ لْتَأْتِ طٰائِفَةٌ أُخْریٰ لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَةً وٰاحِدَةً وَ لاٰ جُنٰاحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کٰانَ بِکُمْ أَذیً مِنْ مَطَرٍ أَوْ کُنْتُمْ مَرْضیٰ أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ وَ خُذُوا حِذْرَکُمْ إِنَّ اَللّٰهَ أَعَدَّ لِلْکٰافِرِینَ عَذٰاباً مُهِیناً (۱۰۲) فَإِذٰا قَضَیْتُمُ اَلصَّلاٰةَ فَاذْکُرُوا اَللّٰهَ قِیٰاماً وَ قُعُوداً وَ عَلیٰ جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اِطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا اَلصَّلاٰةَ إِنَّ اَلصَّلاٰةَ کٰانَتْ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ کِتٰاباً مَوْقُوتاً (۱۰۳) وَ لاٰ تَهِنُوا فِی اِبْتِغٰاءِ اَلْقَوْمِ إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمٰا تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اَللّٰهِ مٰا لاٰ یَرْجُونَ وَ کٰانَ اَللّٰهُ عَلِیماً حَکِیماً (۱۰۴) إِنّٰا أَنْزَلْنٰا إِلَیْکَ اَلْکِتٰابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ اَلنّٰاسِ بِمٰا أَرٰاکَ اَللّٰهُ وَ لاٰ تَکُنْ لِلْخٰائِنِینَ خَصِیماً (۱۰۵) وَ اِسْتَغْفِرِ اَللّٰهَ إِنَّ اَللّٰهَ کٰانَ غَفُوراً رَحِیماً (۱۰۶) وَ لاٰ تُجٰادِلْ عَنِ اَلَّذِینَ یَخْتٰانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یُحِبُّ مَنْ کٰانَ خَوّٰاناً أَثِیماً (۱۰۷) یَسْتَخْفُونَ مِنَ اَلنّٰاسِ وَ لاٰ یَسْتَخْفُونَ مِنَ اَللّٰهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ مٰا لاٰ یَرْضیٰ مِنَ اَلْقَوْلِ وَ کٰانَ اَللّٰهُ بِمٰا یَعْمَلُونَ مُحِیطاً (۱۰۸) هٰا أَنْتُمْ هٰؤُلاٰءِ جٰادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا فَمَنْ یُجٰادِلُ اَللّٰهَ عَنْهُمْ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ أَمْ مَنْ یَکُونُ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً (۱۰۹) وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اَللّٰهَ یَجِدِ اَللّٰهَ غَفُوراً رَحِیماً (۱۱۰) وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّمٰا یَکْسِبُهُ عَلیٰ نَفْسِهِ وَ کٰانَ اَللّٰهُ عَلِیماً حَکِیماً (۱۱۱)

و چون سفر کنید در زمین پس نیست بر شما گناهی که کوتاه گردانید از نماز اگر بترسید که مفتون سازد شما را آنها که کافر شدند بدرستی که کافران باشید مر شما را دشمنی آشکار (۱۰۱) و چون باشی در ایشان پس اقامت کردی برای ایشان نماز را پس باید بایستند پارۀ از ایشان با تو و باید که برگیرند سلاحهای خود را پس چون سجده کردند پس باید که باشند از پشت سر شما و باید که بیایند پارۀ دیگر که نماز نکرده باشند پس نماز گزارند با تو و باید که بگیرند پاسشان را و سلاحشان را دوست داشتند آنان که کافر شدند که کاش غفلت می‌کردند از سلاحهاتان و کالاهاتان پس حمله می‌کردند بر شما یک حمله و نیست گناهی بر شما اگر باشد شما را رنجی از باران یا باشید بیماران که بنهید سلاحهاتان را و بگیرید پاستان را بدرستی که خدا مهیا کرده از برای کافران عذابی خوارکننده (۱۰۲) پس چون گذاردید نماز را پس یاد کنید خدا را ایستاده و نشسته و افتاده بر پهلوهای خود پس چون آرامیدید پس بر پا بدارید نماز را بدرستی که نماز هست بر گروندگان واجبی وقت پدید کرده شده (۱۰۳) و سستی مکنید در طلب آن جماعت اگر هستید که آزار می‌کشید پس بدرستی که ایشان آزار می‌کشند هم چنان که آزار می‌کشید و امیدوار بود از خدا آنچه امید ندارند و باشد خدا دانای درست کردار (۱۰۴) بدرستی که ما فرو فرستادیم بتو کتاب را براستی تا حکم کنی میان مردمان بآنچه نمود بتو خدا و مباش مر خیانت‌کاران را دشمنی کننده (۱۰۵)و آمرزش خواه از خدا بدرستی که خدا باشد آمرزنده مهربان (۱۰۶) و مجادله مکن از آنها که خیانت می‌کنند بخودهاشان بدرستی که خدا دوست ندارد کسی را که باشد خیانت کننده گناهکار (۱۰۷) پنهان می‌دارند از مردمان و پنهان نمی‌دارند از خدا و او با ایشانست وقتی که در شب تدبیر می‌کنند آنچه را نمی‌پسندد از گفتار و باشد خدا بآنچه می‌کنند فرا رسنده (۱۰۸) اینک شما این گروهید که مجادله کردید از ایشان در زندگانی دنیا پس کیست که مجادله کند خدا را از ایشان روز رستخیز یا کیست که باشد بر ایشان کارگزار (۱۰۹) و کسی که کند بدی را یا ستم کند بر خود پس آمرزش طلبد از خدا می‌یابد خدا را آمرزنده مهربان (۱۱۰) و کسی که کسب کند گناه را پس کسب نمی‌کند آن را مگر بر خودش و باشد خدا دانای درست کردار (۱۱۱)

« در سؤال قصر صلاة از خلیفه ثانی رضی اللّٰه تعالی عنه و جواب او »

چون سفر کردید بر روی زمین

بر شما نبود گناهی پس یقین

گر نماز خویش را سازید قصر

چار را بر رکعتین اعنی به حصر

گر که ترسید از فساد مشرکان

با شما چون دشمنند ایشان عیان

از خلیفه ثانی اخیار و ثقات

باز پرسیدند از قصر صلات

کز چه در اسلام گشت این حکم عام

زآنکه نبود خوفی اندر هر مقام

گفت من هم داشتم زین ره عجب

باز جستم از رسول منتجب

گفت این ص دقه است از حق بر عباد

شکر باید کرد زین فضل زیاد

چون تو باشی در میان مؤمنان

در سفر در وقت خوف از دشمنان

پس چو خواهی کرد اقامت در نماز

لشکر خود را دو قسم از حزم ساز

با تو باید ایستند از دو گروه

یک گروه در رکعتی راسخ چو کوه

وآن گروه دیگرت دارند پاس

تا گذاری رکعتی را بیهراس

رکعت دیگر درآیند از نیاز

آنکه او میداشت پاس اندر نماز

مر مصلّی باید از خود بی درنگ

دور سازد در نماز آلات جنگ

وآن سلاحی که به حرب آید به کار

باز بربندند وقت کارزار

هم به وقت پاس با تیغ و سلاح

در کمین باشید و این باشد صلاح

دوست می دارند کفار عنید

کز سلاح خود شما غافل شوید

وز متاع و از رخوت خود چنین

بر شما پس حمله آرند از کمین

تا برند از حمله ای اموالتان

در کف آرند از تجرّی مالتان

ور به رنج آیید از حمل سلاح

می نباشد بر شما جرم و جناح

چونکه سنگین گردد آنها از مطر

یا کسی بیمار باشد هم دگر

گر که سازید آن سلاح از خود جدا

بر شما حق کرده آسان کارها

اسلحه گیرید با خود تا عدو

بر شما نارد هجوم از پشت و رو

برحذر باشید یعنی روز و شب

تا که حق بر حفظتان سازد سبب

حق مهیّا کرده بهر کافران

مر عذابی کو دهد خواری به جان

« در بیان فتوّت و مروّت رسول اکرم صلی االله علیه و آله و سلم »

باعث تنزیل این آیت شد این

که به جنگی رفت خیرالمرسلین

گشت اندر منزلی آن بحر نور

از پی کاری ز لشکرگاه دور

خواست گردد باز، سیلی از مطر

خاست پیش او که سد شد رهگذر

گشت در پای درختی ساکن او

دید او را خیره مردی از عدو

گفت، یارانْ احمد است این با نشان

میروم تا بکشم او را در مکان

تا خبر می شد رسول آمد برش

تیغ بکشید او، زند تا بر سرش

گفت کبود کز منت نک مانع است

گفت آن بیننده ای کو سامع است

ناگهان لغزید و شد نقش زمین

تیغ او برداشت خیرالمرسلین

حمله بر وی کرد و گفتا گو که کیست

کز منت مانع شود گفتا که نیست

گفت، برگو نک شهادت، گفت، لا

این نگویم لیک بندم عهدها

تا که نکشم تیغ دیگر بر تو من

هم نگردم یار خصمت در فتن

تیغ خود بگرفت و رفت او تیز پی

گفت با قوم از جوانمردیِ وی

وجه دیگر آنکه روزی در قتال

با مخالف بود آن بحر نوال

ظهر شد وقت نماز آمد به پیش

کافران دیدند آن آداب و کیش

منتظر گشتند تا وقت سجود

آید و آرند بر وی حمله زود

آمد این آیت که در اوقات رزم

با حذر باشید و حذر از روی حزم

چون نماز خوف را در رزم ها

باز بگذارید با آن حزم ها

یاد حق باید کنید اندر حدود

بی تغافل در قیام و در قعود

هم به پهلوها که برگردید باز

در نیاز آیید با دانای راز

مطمئن گشتید چون از خوف باز

با شرایط کرد می باید نماز

کآن بود بر مؤمنین فرض تمام

اندر اوقات معیّن لاکلام

ضعف و سستی می نورزید ای مهان

از جهاد و جستجوی کافران

خواست پیغمبر پس از جنگ اُحد

تازد از دنبال با یا ران خود

تابعان بودند بعضی زخم دار

کاره از پی رفتن و از کارزار

آمد این آیت که هستید از شما

خسته و مجروح اینسان از غزا

همچنین هستند ایشان دردمند

که شما هستید بر درد و گزند

مر شما را لیک هست از حق امید

که نباشد کافران را آن پدید

یعنی از بعد شکست، امید فتح

وز خدا در یوم دین، تأیید فتح

در دو عالم از حقید امیدوار

این رجاء نبود مر ایشان را به کار

پس شما را میل بر حرب و قتال

بیش از ایشان بود باید بی سؤال

حق بود دانا بر اعمال شما

امر و نهی اش راست بر حال شما

حکم او یعنی به وفق حکمت است

موجب آسایش و امنیّت است

شرح این در سورة عمران گذشت

گر که خواهی سوی آن کن بازگشت

ما فرستادیم قرآن را به حق

بر تو ای پیغمبر صاحب نَسق

تا نمایی حکم بین مردمان

بر هر آنچه حق نمودت ره بر آن

پس مباش از غیرت دین ای رسول

یار خائن بهر کتمان فضول

می مکن مستور هیچ از خائنین

آن خیانت ها که باشد ننگ دین

بهر رفع ننگ از اسلامی ان

عیب خائن را همی خواهی نهان

وآنگهی بر بیگناه آری عتاب

این نباشد در عدالت مستطاب

خواه آمرزش ز حق از هر قصور

زو طلب توفیق در کل امور

کوست آمرزندگار و مهربان

بر تمام خلقِ خویش، از انس و جان

بهر خائن خواه یعنی مغفرت

که دو عصیان کرده او بی معذرت

برده مال مسلمی را در مهم

دیگری را پس نموده متهم

آمد این آیت ز بهر تُهمتی

بر یهودی در مقام سرقتی

دزدیی شد، مسلمین دادند زود

نسبت آن را به مردی از یهود

آمد آن دعوی به سلطان عقول

آن یهودی شد معاقب از رسول

تا مگر زآن فعل ناهنجار پست

می نیاید بر مسلمانان شکست

ای محمّ د(ص) کن تو حکم از روی عدل

نی که گردی منحرف از خوی عدل

یعنی از عدلی که آن شایع بود

کثرت شرم و حیا مانع شود

چون تو داری شرح صدر و چشم باز

از چه پنهان می کنی در پرده راز

نه خصومت کن به کس از مردمان

نزد حکم از جانب آن خائنا ن

که به نفس خود به سوگند دروغ

خائنند آن شاهدان بیفروغ

بر یهودی گشته بر ناحق گواه

که گنهکار است و بود او بی گناه

حق ندارد دوست خائن را به سِرّ

گر که باشد بر گناه خود مصِر

مختفی دارند از شرم و هراس

آن خیانت های بیّن را ز ناس

وز خدا پنهان ندارند آن گناه

گرچه هست اولی که پوشند از اِله

شرمشان باشد ز خلق ناتمام

نی از آن کو هست با ایشان مدام

اوست مع با هر کسی در جهر و سِرّ

تا ندانی از او ست چیزی مستتر

از خدای راز دان اخفاء کنند

آن تدابیری که در شبها کنند

نیست حق راضی بر آن گفتارها

کز دروغ آرند بر کردارها

که خورد گر طعمه سوگند دروغ

زو کند باور رسول با فروغ

کوست مسلم وآن یهودی کافر است

قول او نزد پیمبر ابتر است

هست بر اعمال ایشان حق محیط

غرقهاند اشیا ء در آن علم بسیط

پس شوید آگاه، قوم بی ظفر

که شمایید از گروهی بی خبر

یعنی اهل جاهلیّت کاین چنین

در جدال آیید بهر خائنین

از پی رفع خیانت هایشان

مشتبه سازید تا بر هر کس آن

این همه بهر حیات دنیوی است

پس کسی کو خصم حق گردید کیست

تا کند دفع خیانت از تمیز

هیچ از ایشان در مقام رستخیز

یا نگهبان کیست ایشان را به حشر

تا شود یار از عذاب روز نشر

بعد از این توبیخشان پرورد گار

میکند بر توبه ها امیدوار

گوید آن کس کو به غیری یا به خود

می رساند ظلمی از کردار بد

پس نماید از حق آمرزش طلب

یابد آمرزنده حق را زآن سبب

مهربان تر کیست بر خلق از خدا

توبه را فرموده اسباب رجا

گر کسی شد بر گناهی ملتزم

که کند زآن دیگری را متهم

خود کند، بر دیگری تهمت نهد

تا که خویش از ننگ فعل خود رهد

آن زیان بر وی رسد چون درخور است

ور کند بر کس تعدّ ی نادر است

حق بود دانا به سارق هم به حد

در مجازاتش حکیم از قطع ید