گنجور

 
صفی علیشاه

اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلیٰ یَوْمِ اَلْقِیٰامَةِ لاٰ رَیْبَ فِیهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اَللّٰهِ حَدِیثاً (۸۷) فَمٰا لَکُمْ فِی اَلْمُنٰافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَ اَللّٰهُ أَرْکَسَهُمْ بِمٰا کَسَبُوا أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اَللّٰهُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اَللّٰهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً (۸۸) وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمٰا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوٰاءً فَلاٰ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیٰاءَ حَتّٰی یُهٰاجِرُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اُقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لاٰ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لاٰ نَصِیراً (۸۹) إِلاَّ اَلَّذِینَ یَصِلُونَ إِلیٰ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثٰاقٌ أَوْ جٰاؤُکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یُقٰاتِلُوکُمْ أَوْ یُقٰاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شٰاءَ اَللّٰهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقٰاتَلُوکُمْ فَإِنِ اِعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقٰاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ اَلسَّلَمَ فَمٰا جَعَلَ اَللّٰهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً (۹۰) سَتَجِدُونَ آخَرِینَ یُرِیدُونَ أَنْ یَأْمَنُوکُمْ وَ یَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ کُلَّمٰا رُدُّوا إِلَی اَلْفِتْنَةِ أُرْکِسُوا فِیهٰا فَإِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَ یُلْقُوا إِلَیْکُمُ اَلسَّلَمَ وَ یَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اُقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أُولٰئِکُمْ جَعَلْنٰا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطٰاناً مُبِیناً (۹۱)

خدا نیست معبودی بحق مگر او هر آینه جمع خواهد کرد البته شما را بسوی روز قیامت نیست شکی در آن و کیست راستگوی‌تر از خدا در سخن (۸۷) پس چیست مر شما را در منافقان دو گروهی و خدا برگردانید ایشان را بآنچه کسب کردند آیا می‌خواهید که هدایت کنید آن را که اضلال می‌کند خدا و آن را که اضلال می‌کند خدا پس هرگز نیابی از برای او راه هدایت (۸۸) دوست داشتند که کافر شوید هم چنان که کافر شدند پس بوده باشید یکسان پس مگیرید از ایشان دوستان تا آنکه هجرت گزینند در راه خدا پس اگر رو گردانند پس بگیریدشان و بکشیدشان هر جا بیاییدشان و مگیرید از ایشان دوستی و نه یاوری (۸۹) مگر آنان که به پیوندند بقومی که باشد میانه شما و میان ایشان پیمانی یا آمده باشند شما را تنگ شده سینه‌هاشان که کارزار کننده با شما یا کارزار کننده با جماعتشان و اگر خواسته بودند خدا هر آینه تسلط می‌داد ایشان را بر شما پس هر آینه کارزار کرده بودند با شما پس اگر کنار کرده بودند از شما پس کارزار نکرده بودند با شما و انداخته بودند با شما صلح را پس نمی‌گردانید خدا برای شما بر ایشان راهی (۹۰) بزودی خواهید یافت دیگران را که می‌خواهند که ایمن شوند از شما و ایمن شوند از جماعتشان هرگاه خوانده شوند بسوی فتنه برگردانیده شوند در آن پس اگر کناره نگیرند از شما و بیندازند با شما صلح را و باز ندارند دستهاشان را پس بگیریدشان و بکشیدشان هر جا بیابیدشان و آنها را گردانیدیم از برای شما بر ایشان تسلطی آشکار (۹۱)

چون تحیّت داده گردید از کسی

بر تحیّت های خوب و خوش بسی

پس تحیّت گفت باید در جواب

زآن تحیّت بِه که گویند از ثواب

چون سلامت کرد شخصی در لقاء

در جوابش گو سلامی با دعاء

زآنکه حق باشد به هر چیزی حسیب

بر تحیّت هاست هر کس را مثیب

دارد اعنی از تحیّت ها حساب

خویش گوید بر تحیّت گو جواب

آن خدایی کوست معبودِ بجا

نیست معبودی به جز او بر سزا

مجتمع سازد شما را در قبور

پس نماید حشر در یوم النشور

شک در آن روز و در آن اجماع نیست

راستگوتر از خدا در وعده کیست

این است بر اندازة فهم عوام

کو بود صادق به وعده یا کلام

ور نه زشت است اینکه گویی پادشاه

نیست مفلس یا که دارد مال و جاه

غیر حق کبود به هستی تا که او

می بود معبود و باشد راستگو

تنگ باشد جای لفظ اندر سخن

خاصه بهر فهم عام از مرد و زن

نزد عارف کو رهید از دامها

نیست حاجت ذکر وصف و نامها

کس به دانا گوید این نبود نکو

آینه یعنی در او بینند رو

مر شما را در دو رویان چیست راه

که دو فرقه گشتهاید از اشتباه

قتل ایشان بر شما گردیده شاق

کفرشان را هم ندارید اتفاق

وآنگهی که بازگردانیدشان

حق به حکم کفر و قتل از هر نشان

زآنچه کردند از عمل ها اکتساب

وآن بود از اهل ایمان اجتناب

یا که خواهید آورید آن را به راه

کش به خذلان هِشت و گمراهی اِله

آنکه هِشتش حق به گمراهی فرو

پس نیابی هیچ راهی بهر او

دوست دارند آن ز دین برگشتگان

که شما کافر شوید و بد نشان

همچو ایشان کز غلط کافر شدند

تا مساوی هر دو باشید از پسند

زآن جماعت پس مگیرید اولیا

تا نمایند از بلد رو بر شما

از بلد هجرت گزینند آن کسان

با شما همدل شوند و هم لسان

در طریق دین حق سالک شوند

برحذر از شرک و از مشرک شوند

پس مر ایشا ن را بگیرید و کُشید

هر کجا یابید ایشان را پدید

گرچه در حِلّند ایشان یا حرم

همچو کفار دگر بی بیش و کم

دوست هم ز ایشان نه برگیرید و یار

وز قبول عونشان دارید عار

جز کسانی را که پیوندند زود

بر گروهی ز اهل میثاق و عهود

هست پیمان بین ایشان با شما

وآن قبیله بد خزاعه در ولا

هر که آید در پناه آن گروه

شد پناه او رسول با شکوه

یا که آیند آن جماعت سینه تنگ

زآنکه رو آرند بر عدوان و جنگ

هستشان از جنگ یعنی اعتراض

بلکه دارند از خصومت انقباض

یا به پاس عهدت ان با قوم خود

در قتال آیند بهر حفظ حد

وآن جماعت از نبی اَسلم بدند

که به پیمان نبی یکدل شدند

در مدینه آمدند ایشان به جهد

با نبی بستند در این باب عهد

که نه با او در نبرد آیند و کین

نه شوند اعدای او را مر معین

ور خدا می خواست ایشان را تمام

بر شما کردی مسلط در مقام

ترس بر میداشت از دلهایشان

می نمودی حلّ مشکل هایشان

پس نمی کردند از جنگ و جدال

سخت می بودند و ساعی در قتال

پس کناره گر نمای ند از شما

مرتدان حلف و میثاق ولا

با شما نایند اندر کارزار

بل کنند القاء زمام اختیار

می بجویند از شما یعنی امان

انقیاد آرندتان از بیم جان

بر سلامت رو کنند اعنی صلاح

تا که در اصلاحشان باشد فلاح

پس بر ایشان مر شما را نیست راه

سوی قتل و نَهبشان بیاشتباه

زود میباشد که آرند از محل

قوم دیگر بر شما رو از دغل

از شما خواهند تا ایمن شوند

باز چون گردند اهریمن شوند

رو به کفر از بعد اسلام آورند

وز مقام عهد و پیمان بگذرند

تا ز قوم خویش یابند ایم نی

دوستی گردد بدل بر دشمنی

چونکه برگردنند از دین آن کسان

سوی فتنه یا قتال مؤمنان

رد به کفر خویش گردند از ضلال

پس نگیرند ار کناره از قتال

بر شما وآنگه کنند القای آن

که به صلح آیند یا جویند امان

وز دغل دارند دست خویش باز

از قتال آن بددلان حیله ساز

پس بگیرید و به قتل آریدشان

هر کجا یابید بی تردیدشان

بر شما در قتل ایشان هر کجا

حجتی دادیم بس معلوم ما

تا نباشد عذر ایشان را دگر

زآنچه کردند از خلاف مشتهر