گنجور

 
صفی علیشاه

وَ أَقْسَمُوا بِاللّٰهِ جَهْدَ أَیْمٰانِهِمْ لَئِنْ جٰاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیَکُونُنَّ أَهْدیٰ مِنْ إِحْدَی اَلْأُمَمِ فَلَمّٰا جٰاءَهُمْ نَذِیرٌ مٰا زٰادَهُمْ إِلاّٰ نُفُوراً (۴۲) اِسْتِکْبٰاراً فِی اَلْأَرْضِ وَ مَکْرَ اَلسَّیِّئِ وَ لاٰ یَحِیقُ اَلْمَکْرُ اَلسَّیِّئُ إِلاّٰ بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّٰ سُنَّتَ اَلْأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اَللّٰهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اَللّٰهِ تَحْوِیلاً (۴۳) أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَةُ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ کٰانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ مٰا کٰانَ اَللّٰهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْ‌ءٍ فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ لاٰ فِی اَلْأَرْضِ إِنَّهُ کٰانَ عَلِیماً قَدِیراً (۴۴) وَ لَوْ یُؤٰاخِذُ اَللّٰهُ اَلنّٰاسَ بِمٰا کَسَبُوا مٰا تَرَکَ عَلیٰ ظَهْرِهٰا مِنْ دَابَّةٍ وَ لٰکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی فَإِذٰا جٰاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اَللّٰهَ کٰانَ بِعِبٰادِهِ بَصِیراً (۴۵)

و سوگند خوردند بخدا سخت‌ترین سوگندهاشان که اگر آید ایشان را بیم‌کننده هر آینه باشند هدایت‌یافته‌تر از هر یک از امتها پس چون آمد ایشان را بیم‌کننده نیفزود ایشان را جز نفرت (۴۲) از راه سرکشی در زمین و اندیشیدن بدی و احاطه نکنم اندیشیدن بد مگر باهلش پس آیا انتظار می‌برند جز دستور پیشینیان را پس هرگز نیابی مر دستور خدا را تغییری و هرگز نیابی مر دستور خدا را گردیدنی (۴۳) آیا و سیر نکردند در زمین پس بنگرید که چگونه بود انجام آنان که بودند پیش از ایشان و بودند سخت‌تر از ایشان در توانایی و نباشد خدا که عاجز کند او را هیچ چیز در آسمانها و نه در زمین بدرستی که او باشد دانای توانا (۴۴) و اگر مؤاخذه کردی خدا مردمان را بسبب آنچه کسب کردند نگذاشتی بر پشتش هیچ جنبندۀ و لیکن باز پس می‌دارد ایشان را تا وقتی نام برده شده پس چون آید اجلشان پس بدرستی که خدا باشد ببندگانش بینا (۴۵)

وَأقسَمُواْ بِااللهِ جَهدَ أیمانِهِم

گشته اند اعنی که بر خود ملتزم

مشرکان مکه یعنی با امید

بر خدا خوردند سوگند اکید

که بیایدشان ز حق گر بیم ده

پس شوند ایشان از او ره یافته

از یکی زآن امّتان پیش از این

چون نصارا و یهود و صائبین

پس چو آمدشان نظیر اندر ظهور

از خدا مازَادَهُم إلاَّ نُفُور

از طریق سرکشی اندر زمین

هم ز مکر بد که زشت است و غبین

نی احاطه می نماید مکر بد

جز به اهل آن به تحقیق و سند

پس برند آیا که ایشان انتظار

جز که سنت های پیشین را ز عار

عادت االله بُد چنین جاری ز کل

که عذاب آمد ز تکذیب رسل

منتظر باشند ایشان هم عیان

بر عذابی سخت چون پیشینیان

پس نیابی سنة اللّٰه را بگاه

هیچ تبدیلی در آن از هیچ راه

نی تواند کرد یعنی ز انقلاب

کس عذابش را مبدل بر ثواب

هم نباشد از مقامش با فنی

عادتش را هیچ گردانیدنی

سیر نکنند ایچ آیا در زمین

تا چگونه بوده بینند از یقین

مر سرانجام کسانی را که آن

پیش از ایشان بوده اند اندر جهان

در توانایی از ایشان سخت تر

تا چه بینی باقی از ایشان اثر

ز آتش قهر استخوانشان سوخته

نارشان بینی هنوز افروخته

نیست حق تا عاجز از چیزی شود

در سماوات و نه در ارض این بود

او بود دانا به هر عالی و پست

هم توانا بر هر آن چیزی که هست

حق نمودی گر ز مردم باز خواست

کسب کردند آنچه را از کم و کاست

هیچ از جنبنده بر پشت زمین

یک نفر نگذاشتی بر جا یقین

نی که تنها از پری و از بشر

بل ز هر جنبنده، کآید در نظر

لیک دارد بازشان پس در نسق

تا زمانی نام برده گشته حق

پس چو آیدشان اجل بر ناگزیر

پس بود حق بر عباد خود بصیر

داند اعنی جمله را جای و مکان

هر که را خواهد بگیرد در زمان

هر وجودی کاندر امکان وی است

کی برون از علم و فرمان وی است