گنجور

 
صفی علیشاه

وَ رَدَّ اَللّٰهُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنٰالُوا خَیْراً وَ کَفَی اَللّٰهُ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلْقِتٰالَ وَ کٰانَ اَللّٰهُ قَوِیًّا عَزِیزاً (۲۵) وَ أَنْزَلَ اَلَّذِینَ ظٰاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ اَلْکِتٰابِ مِنْ صَیٰاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ اَلرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً (۲۶) وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیٰارَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُهٰا وَ کٰانَ اَللّٰهُ عَلیٰ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیراً (۲۷)

و برگردانید خدا آنان را که کافر شدند با خشم خوردنشان که نیافتند خیری و کفایت کرد خدا مؤمنان را کارزار و باشد خدا توانای غالب (۲۵) و فرود آورد آنان را که پشتی کردند ایشان را از اهل کتاب از حصارهاشان و انداخت در دلهای ایشان هراس پارۀ را می‌کشند و اسیر می‌نمودید پارۀ را (۲۶) و بارث داد شما را زمینشان و سراهاشان و مالهاشان را و زمینی را که نه نور دیده بودند آن را و باشد خدا بر همه چیز توانا (۲۷)

حاصل آنکه مشرکان را بی قتال

بازگرداند از مدینه ذوالجلال

رد نمودی آن طوایف را تمام

سوی منزلهایشان ربّ الانام

خشمناک از آنکه برگشتند پست

وز غنایم نامد ایشان را به دست

لَم یَنَالُواْ خَیر رو برتافتند

نی که نصرت یا غنیمت یافتند

حق کفایت کرد از جنگ و ستیز

مؤمنین را کو قوّی است و عزیز

شد کَفَی االلهُ الْمُؤمِنیِنَ الْقِتَال

از علی(ع) و عمرو اشارت در مقال

عمرو چون شد کشته بر دست علی (ع)

شد سبب بر خوف خصم آن پُر دلی

دل نماند آن مشرکان را بر نبرد

پشت نامردان شکست از ضرب مرد

قتل عمرو داد فیصل آن مهم

گشت بوسفیان ز احمد (ص) منهزم

« در بیان حال یهود بنی قریظه »

از قریظه گوش کن چون گشت باز

بر مدینه احمد(ص) کامل نیاز

جبرئیل آمد رساند از حق سلام

که برو کار قریظه کن تمام

شد سوار از شهر بیرون رفت و گفت

هر که جانش با عنایت هاست جفت

ز امر حق باید گذارد وقت عصر

او نماز اندر قریظه هم به حصر

شرحش از تاریخ برخوان تا که چیست

ذکر آن لازم در این تفسیر نیست

مردهاشان کشته شد زنها اسیر

دفع خون فاسد از تن کن بگیر

حق تعالی آورد مانا فرود

پشت احزاب آنکه کُشتند از یهود

عهد پیغمبر شکستند از حسد

آمدند اعدای او را بر مدد

از قلاع و حصنشان آورد زیر

رعبشان افکند در قلب و ضمیر

فرقه ای شد کشته یعنی از رجال

فرقه ای هم شد اسیر از سوء حال

ارض و اموال و دیار آن گروه

حق شما را داد میراث از وجوه

هم زمینی را که ننهادید گام

مالک آن یا نبودید از مقام

خیبران یا فارس باشد یا که روم

یا زمینی کآن نشد فتح از هجوم

یعنی آن ارضی که اندر فتح باب

خود بنگرفتید با خیل و رکاب

حق توانا باشد او بر کلّ شیء

باشد این تسخیر سهل از حکم وی